غزل شمارهٔ ۱۲۶ - ساز صبا
بزن که سوز دل من به ساز میگویی
ز ساز دل چه شنیدی که باز میگویی
مگر چو باد وزیدی به زلف یار که باز
به گوش دل سخنی دلنواز میگویی
مگر حکایت پروانه میکنی با شمع
که شرح قصه به سوز و گداز میگویی
به یاد تیشه فرهاد و موکب شیرین
گهی ز شور و گه از شاهناز میگویی
کنون که راز دل ما ز پرده بیرون شد
بزن که در دل این پرده راز میگویی
به پای چشمه طبع من این بلند سرود
به سرفرازی آن سروناز میگویی
به سر رسید شب و داستان به سر نرسید
مگر فسانه زلف دراز میگویی
دلم به ساز تو رقصد که خود چو پیک صبا
پیام یار به صد اهتزاز میگویی
به سوی عرش الهی گشودهام پر و بال
بزن که قصه راز و نیاز میگویی
نوای ساز تو خواند ترانه توحید
حقیقتی به زبان مجاز میگویی
ترانه غزل شهریار و ساز صباست
بزن که سوز دل من به ساز میگویی
غزل شمارهٔ ۱۲۵ - چشمه ابدیت: شکفتهام به تماشای چشم شهلاییغزل شمارهٔ ۱۲۷ - شاهد گمراه: راه گم کرده و با روی چو ماه آمدهای
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بزن که سوز دل من به ساز میگویی
ز ساز دل چه شنیدی که باز میگویی
ساز بزن که غم صدای سازت همسوی غم دل من است، چگونه فهمیدی غم دل من چگونه است که میتوانی آن را بنوازی؟
مگر چو باد وزیدی به زلف یار که باز
به گوش دل سخنی دلنواز میگویی
صدای سازت همچو موهای معشوقم دلنواز است،مگر تو آنها را دیده ای؟
مگر حکایت پروانه میکنی با شمع
که شرح قصه به سوز و گداز میگویی
چرا صدای سازت همچو داستان شمع و پروانه جان گداز است؟مگر آنرا روایت میکنی؟
به یاد تیشه فرهاد و موکب شیرین
گهی ز شور و گه از شاهناز میگویی
صدای سازت گاهی در دستگاه شور مثل داستان شیرین غمدار است و گاهی در دستگاه شاهناز مثل تلاش نافرجام فرهاد است.
کنون که راز دل ما ز پرده بیرون شد
بزن که در دل این پرده راز میگویی
اکنون که غم من هویدا شده(از پرده بیرون شدن)، در این پرده(پرده موسیقی) از سازت همان غم من را مینوازی
به پای چشمه طبع من این بلند سرود
به سرفرازی آن سروناز میگویی
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و شعرسازی شاعر اشاره دارد. شاعر میگوید که در برابر چشمهی خلاقیت و طبع خود، سرودی بلند و باشکوه میسراید. او به شگفتی و زیبایی آن ناز و ظرافت اشاره میکند و از آن به عنوان نمادی از سرفرازی یاد میکند. به عبارت دیگر، شاعر به این نکته اشاره دارد که آثارش به خاطر طرز فکر و احساس عمیقش، دارای علو و زیبایی خاصی هستند.
به سر رسید شب و داستان به سر نرسید
مگر فسانه زلف دراز میگویی
شب به پایان رسید اما نوحه سازت همچنان ادامه دارد، مگر داری قصه زیبایی زلفی بلند را میگویی؟
دلم به ساز تو رقصد که خود چو پیک صبا
پیام یار به صد اهتزاز میگویی
هوش مصنوعی: دل من به آهنگ تو میرقصد، چرا که تو مانند باد صبا پیام یار را با شوق و نشاط به من میرسانی.
به سوی عرش الهی گشودهام پر و بال
بزن که قصه راز و نیاز میگویی
هوش مصنوعی: به سمت آسمانهای بلند الهی پرواز کن و بال بزن، زیرا داستان دعا و طلبی را روایت میکنی.
نوای ساز تو خواند ترانه توحید
حقیقتی به زبان مجاز میگویی
هوش مصنوعی: صدای ساز تو آهنگ توحید را مینوازد و تو حقیقت را با کلمات غیرمستقیم بیان میکنی.
ترانه غزل شهریار و ساز صباست
بزن که سوز دل من به ساز میگویی
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که شعر شهریار مانند یک ترانه زیباست و ساز صبا هم با فصاحت و احساس به آن ملحق میشود. نوازنده باید به گونهای بنوازد که احساس عمیق دلتنگی من را به خوبی منتقل کند.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۲۶ - ساز صبا به خوانش پری ساتکنی عندلیب
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
"(دشتی) (۰۰:۳۲ - ۰۱:۲۲) نوازندگان: حبیبالله بدیعی (ویولن) گوینده: فخری نیکزاد سرایندگان اشعار متن برنامه: شهریار تبریزی (غزل)"
(آلبوم گلهای تازه » شمارهٔ ۳)
حاشیه ها
1393/03/28 22:05
طاهر طالع
در ان زمان های جوانی شهریار موسیقی دانی بود به هم به عنوان دوست شهریار و هم به عنوان استاد موسیقی او بود و شهریار برای نشان دادن علاقه ی خود به استاد صبا بعد از فوت این استاد این شعر را سروده است.
1393/03/31 21:05
یک شاهکار بسیار زیبا
ممنون
1395/06/01 12:09
جهانگیر
واژه می گویی کاملا فارسی است. همزه اشتباه فاحشی است که در واژگان فارسی به بای ی نوشته شود.
1399/09/25 23:11
مجتبی
بسیار زیباست.
به نظرم،شاید،احتمال داره که این شعر در زمان زنده بودن استاد صبا سروده شده باشه،و شبی که استاد شهریار از بی وفایی معشوق با استاد صبا درد و دل میکنه و...استاد صبا هم قطعات جانسوزی در دستگاه شور اجرا میکنن...
(البته نظر شخصی بنده هست از بهر شعر)