گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۳ - طوطی خوش‌لهجه

مایه حسن ندارم که به بازار من آیی
جان‌فروش سر راهم که خریدار من آیی
ای غزالی که گرفتار کمند تو شدم باش
تا به دام غزل افتی و گرفتار من آیی
گلشن طبع من آراسته از لاله و نسرین
همه در حسرتم ای گل که به گلزار من آیی
سپر صلح و صفا دارم و شمشیر محبت
با تو آن پنجه نبینم که به پیکار من آیی
صید را شرط نباشد همه در دام کشیدن
به کمند تو فتادم که نگهدار من آیی
نسخه شعر تر آرم به شفاخانه لعلت
که به یک خنده دوای دل بیمار من آیی
روز روشن به خود از عشق تو کردم چو شب تار
به امیدی که تو هم شمع شب تار من آیی
گفتمش نیشکر شعر از آن پرورم از اشک
که تو ای طوطی خوش‌لهجه شکر خوار من آیی
گفت اگر لب بگشایم تو بدان طبع گهربار
شهریارا خجل از لعل شکربار من آیی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مایه حسن ندارم که به بازار من آیی
جان‌فروش سر راهم که خریدار من آیی
هوش مصنوعی: من زیبایی‌ای ندارم که تو به خاطر آن به من بیایی، ای جان‌فروش! کسی که در سر راه من قرار دارد، چرا تو برای خرید من نیامده‌ای؟
ای غزالی که گرفتار کمند تو شدم باش
تا به دام غزل افتی و گرفتار من آیی
هوش مصنوعی: ای غزالی که در دام عشقت گرفتار شدم، بایست تا تو هم به دام شعر و غزل من بیفتی و در گرفتاریم، شریک شوی.
گلشن طبع من آراسته از لاله و نسرین
همه در حسرتم ای گل که به گلزار من آیی
هوش مصنوعی: باغچه‌ای که من ساخته‌ام با گل‌های زیبایی مانند لاله و نسرین آراسته شده است، اما من در حسرت آن هستم که ای گل، به باغ من بیایی.
سپر صلح و صفا دارم و شمشیر محبت
با تو آن پنجه نبینم که به پیکار من آیی
هوش مصنوعی: من آماده‌ام تا با صلح و آرامش برخورد کنم و عشق و محبت را در روابط‌ام با تو به کار ببرم. نمی‌خواهم که در دشمنی و درگیری با من بیایی.
صید را شرط نباشد همه در دام کشیدن
به کمند تو فتادم که نگهدار من آیی
هوش مصنوعی: شکار کردن نیازی به وسایل خاص ندارد؛ من در تله عشق تو گرفتار شدم، امید دارم که تو از من مراقبت کنی و به کمکم بیایی.
نسخه شعر تر آرم به شفاخانه لعلت
که به یک خنده دوای دل بیمار من آیی
هوش مصنوعی: من داروی درد دل بیمار خود را در لبخند تو می‌بینم و می‌خواهم آن را به یک درمانگاه ببرم تا به آنجا برسانم.
روز روشن به خود از عشق تو کردم چو شب تار
به امیدی که تو هم شمع شب تار من آیی
هوش مصنوعی: در روز روشن به یاد عشق تو عمیقاً غرق شدم، مانند شب تاریک که امیدوارم تو همچون شمعی بیایی و روشنی ببخشی.
گفتمش نیشکر شعر از آن پرورم از اشک
که تو ای طوطی خوش‌لهجه شکر خوار من آیی
هوش مصنوعی: به او گفتم که من با اشک‌هایم شعری مانند نیشکر می‌سازم، چون تو، ای طوطی خوش‌سخن و شیرین‌بیان من، می‌تونی در زندگی‌ام حاضر باشی.
گفت اگر لب بگشایم تو بدان طبع گهربار
شهریارا خجل از لعل شکربار من آیی
هوش مصنوعی: اگر من زبان بگشایم، تو با ویژگی‌های نیکوی خودت، ای شهریار، از زیبایی و شیرینی کلام من شرم خواهی کرد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۲۳ - طوطی خوش لهجه به خوانش پری ساتکنی عندلیب