گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۰ - غزال رمیده

نوشتم این غزل نغز با سواد دو دیده
که بلکه رام غزل گردی ای غزال رمیده
سیاهی شب هجر و امید صبح سعادت
سپید کرد مرا دیده تا دمید سپیده
ندیده خیر جوانی غم تو کرد مرا پیر
برو که پیر شوی ای جوان خیر ندیده
به اشک شوق رساندم ترا به این قد و اکنون
به دیگران رسدت میوه ای نهال رسیده
ز ماه شرح ملال تو پرسم ای مه بی مهر
شبی که ماه نماید ملول و رنگ پریده
بهار من تو هم از بلبلی حکایت من پرس
که از خزان گلشن خارها به دیده خلیده
به گردباد هم از من گرفته آتش شوقی
که خاک غم به سر افشان به کوه و دشت دویده
هوای پیرهن چاک آن پری است که ما را
کشد به حلقه دیوانگان جامه دریده
فلک به موی سپید و تن تکیده مرا خواست
که دوک و پنبه برازد به زال پشت خمیده
خبر ز داغ دل شهریار می شوی اما
در آن زمان که ز خاکش هزار لاله دمیده

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نوشتم این غزل نغز با سواد دو دیده
که بلکه رام غزل گردی ای غزال رمیده
هوش مصنوعی: من این شعر زیبا را با چشمان بینا نوشتم، شاید بتوانی به غزلی آرامش ببخشی، ای غزال فراری.
سیاهی شب هجر و امید صبح سعادت
سپید کرد مرا دیده تا دمید سپیده
هوش مصنوعی: در تاریکی شب غم دوری، امید به صبحی روشن و شاداب مرا به بیداری واداشت. تا وقتی که صبح سپید دمید، چشمانم روشن شد.
ندیده خیر جوانی غم تو کرد مرا پیر
برو که پیر شوی ای جوان خیر ندیده
هوش مصنوعی: جوانی من را تحت تأثیر غم تو قرار داده و باعث شده احساس پیری کنم، برو و خودت پیر شو، ای جوانی که هنوز خیر و خوبی ندیده‌ای.
به اشک شوق رساندم ترا به این قد و اکنون
به دیگران رسدت میوه ای نهال رسیده
هوش مصنوعی: من با اشک‌های شوق خود تو را به این مرحله رساندم و اکنون تو به دیگران میوه‌ای خواهی بود که از درخت به بار نشسته‌اید.
ز ماه شرح ملال تو پرسم ای مه بی مهر
شبی که ماه نماید ملول و رنگ پریده
هوش مصنوعی: ای ماه، در شب‌هایی که تو هم بی‌حالت و بی‌رنگ به نظر می‌رسی، من از تو می‌پرسم که چطور از دل‌تنگی‌ات بگویم.
بهار من تو هم از بلبلی حکایت من پرس
که از خزان گلشن خارها به دیده خلیده
هوش مصنوعی: بهار زندگی من تو هستی. از بلبل بخواه تا داستان من را برایت بگوید؛ داستانی پر از غم و اندوه که در میان خزان و خارها به سر می‌برم و بر چشمانم اثر گذاشته است.
به گردباد هم از من گرفته آتش شوقی
که خاک غم به سر افشان به کوه و دشت دویده
هوش مصنوعی: این اشعار به احساس عمیق و شدید عاطفی اشاره دارد. فردی در حال تجربه کردن شور و اشتیاقی است که حتی در شرایط سخت و طوفانی هم از او گرفته نمی‌شود. این شعله‌ی شوق چنان قوی است که غم و اندوه را به خاک واگذار می‌کند و در مکان‌های وسیع و طبیعی مانند کوه‌ها و دشت‌ها پخش می‌شود. به نوعی، این احساس عشق و شوق بر تمامی سختی‌ها غلبه می‌کند و در دل طبیعت نیز انتشار می‌یابد.
هوای پیرهن چاک آن پری است که ما را
کشد به حلقه دیوانگان جامه دریده
هوش مصنوعی: عطر و بوی پیراهن پاره آن پری موجب می‌شود که ما به جمع دیوانگانی که لباس‌های چاک‌دار دارند، کشیده شویم.
فلک به موی سپید و تن تکیده مرا خواست
که دوک و پنبه برازد به زال پشت خمیده
هوش مصنوعی: آسمان به موی سپید و جسم رنج‌کشیده‌ی من نگاهی انداخت، گویی که می‌خواهد نخ و پنبه‌ای برای ریسندگیش پیدا کند، بر دوش من که پشتش خمیده شده است.
خبر ز داغ دل شهریار می شوی اما
در آن زمان که ز خاکش هزار لاله دمیده
هوش مصنوعی: تو از غم و اندوه دل پادشاه باخبر می‌شوی، اما فقط زمانی که هزار لاله از خاک او سر برآورده باشد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۲۰ - غزال رمیده به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1391/02/02 00:05
محمد

در مصراع «که از خزان گلشن خارها به دیده خلیده»
ظاهراً کلمه «گلش» به اشتباه «گلشن» نوشته شده است. اگر اینچنین است اصلاح بفرمائید.

1394/04/21 10:07
hassan

سایه یک غزل در استقبال این غزل شهریار دارد که اگرچه در زبان‌آوری و فصاحت سر تر است اما خودش خاضعانه آن را فروتر از غزل شهریار می‌نشاند...
هنوز چشمِ مرادم رخِ تو سیر ندیده
هوا گرفتی و رفتی ز کف، چو مرغِ پریده
تو را به روی زمین دیدم و شکفتم و گفتم:
که: «این فرشته برای من از بهشت رسیده...»
بیا که چشم و چراغم تو بودی از همه عالم
خدای را! به کجا رفتی؟ ای فروغ دو دیده!
هزار بار گذشتی به ناز و هیچ نگفتی
که: «چونی؟ ای به سرِ راهْ انتظار کشیده!»
چه خواهی از سر من؟ ای سیاهی شب هجران!
سپید کردی چشمم در انتظارِ سپیده
به دست کوته من دامن تو کی رسد؟ ای گل!
که پای خسته ی من عمری از پی تو دویده ...
ترانه ی غزل دلکشم مگر نشنفتی
که رام من نشدی آخر ؟ ای غزال رمیده!
خموش سایه! که شعر تو را دگر نپسندم
که دوش، گوشِ دلم شعر شهریار شنیده...

1398/09/08 13:12
حسام

درود. با مقابله وزن و متن میتوان نتیجه گرفت که حاشیه ای که جناب "محمد" نگاشته اند به جا و درست است، اگر چه بنده با نسخه چاپ شده مقایسه نکرده ام اما این نکته بدیهی می نماید. بنا بر این لطفا تصحیح بفرمایید.
سپاسگزارم

1398/11/25 10:01

با درود
خواهشمندم در نیم بیت زیر، گلشن را به گلش تغییر دهید.
البته این را می دانم که صورت موجود، از نظر کلامی شیواتر است ولی برای موزون شدن شعر ناگزیر به چنین تغییری هستیم.
«که از خزان گلشن خارها به دیده خلیده»
سپاسگزارم

1399/08/22 00:10

بیت ششم ، خزان گلش ، صحیح است

1401/04/13 21:07
محمد اسکندری کتکی hobbyhorseup۳@gmail.com

بیت ششم مصرع دوم خزان گلشن کلا وزن مصرع رو بهم ریخته و صد درصد این نیست یا خزان گلش هست یا چی. دیگه من مراجعه به دیوان نکردم .ولی  در اینجا باید (جفای گلش) باشه که معنی بیت کامل بشه