گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۸ - انتظار فرج

ای آفتاب هاله‌ای از روی ماه تو
مه بر لب افق لبه‌ای از کلاه تو
لرزنده چون کواکب گاه سپیده‌دم
شمع شبی سیاهم و چشمم به راه تو
کی می‌رسی به پرچم خونین چون شفق
خورشید و مه سری به سنان سپاه تو
ای دل فریب جادوی مهتاب شب مخور
زلفش کشیده نقشه روز سیاه تو
آنکو لهیب آتش از رو نمی‌برد
اندیشه‌ای کند مگر از دود آه تو
گر اشکِ توبه‌ات به دواتِ مَلَک نریخت
بگذار پای من بنویسد گناه تو
شاها به خاک پای تو گل‌ها شکفته‌اند
ما هم یکی شکسته و مسکین گیاه تو
من روی دل به کعبه کوی تو داشتم
کآمد ندای غیب که این است راه تو
یک نوک پا به چادر چوپانیم بیا
کز دستچین لاله کنم تکیه‌گاه تو
آیینه سازمت همه چشمه‌سارها
وز چشم آهوان بنوازم نگاه تو
بعد از نوای خواجه شیراز شهریار
دل بسته‌ام به ناله سیم سه‌گاه تو

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای آفتاب هاله‌ای از روی ماه تو
مه بر لب افق لبه‌ای از کلاه تو
هوش مصنوعی: ای خورشید، تو با زیبایی‌ات مانند هاله‌ای از نور در کنار چهرهٔ ماه نمایان هستی و مانند لبهٔ کلاهی بر افق دیده می‌شویی.
لرزنده چون کواکب گاه سپیده‌دم
شمع شبی سیاهم و چشمم به راه تو
هوش مصنوعی: من مانند ستارگان در ابتدای صبح می‌لرزم و مانند شمعی در شب تیره هستم، در انتظار تو. چشم‌هایم به راه تو دوخته شده است.
کی می‌رسی به پرچم خونین چون شفق
خورشید و مه سری به سنان سپاه تو
هوش مصنوعی: کی به پرچم خونین، که به رنگ شفق است، می‌رسی، وقتی که خورشید و ماه در کنار هم قرار دارند و در سپاه تو، سر و نام با عظمت خود را به نمایش می‌گذارند؟
ای دل فریب جادوی مهتاب شب مخور
زلفش کشیده نقشه روز سیاه تو
هوش مصنوعی: ای دل، فریب زیبایی و جادوی شب‌های ماهتاب را نخور؛ زیرا زلف او تو را به دام می‌اندازد و به روزهای تیره و غمگین می‌کشاند.
آنکو لهیب آتش از رو نمی‌برد
اندیشه‌ای کند مگر از دود آه تو
هوش مصنوعی: کسی که آتش درونش را از فکرش پنهان نمی‌کند، تنها زمانی به اندیشه خواهد پرداخت که از دود آه تو آگاه شود.
گر اشکِ توبه‌ات به دواتِ مَلَک نریخت
بگذار پای من بنویسد گناه تو
هوش مصنوعی: اگر اشک‌های توبه‌ات به قلم فرشته نریزد، بگذار من گناهان تو را بنویسم.
شاها به خاک پای تو گل‌ها شکفته‌اند
ما هم یکی شکسته و مسکین گیاه تو
هوش مصنوعی: ای پادشاه، به خاطر وجود تو در میان گل‌ها، آن‌ها پرپر شده‌اند. ما هم همانند یکی از همین گل‌ها، شکسسته و بی‌چاره‌ایم که در کنارت قرار داریم.
من روی دل به کعبه کوی تو داشتم
کآمد ندای غیب که این است راه تو
هوش مصنوعی: من توجه قلبی‌ام را به کعبه و مکان تو داشتم، ناگهان ندایی از عالم غیب آمد که این، مسیر توست.
یک نوک پا به چادر چوپانیم بیا
کز دستچین لاله کنم تکیه‌گاه تو
هوش مصنوعی: روی نوک پا به چادر چوپان قدم بگذار و از لاله‌های چیده‌شده، تکیه‌گاهی برای تو بسازم.
آیینه سازمت همه چشمه‌سارها
وز چشم آهوان بنوازم نگاه تو
هوش مصنوعی: من تو را به گونه‌ای می‌سازم که همچون چشمه‌سارهایی زنده و جانی داشته باشی و از نگاه تو به نرمی و لطافت همانند نگاه آهوها بهره‌مند شوم.
بعد از نوای خواجه شیراز شهریار
دل بسته‌ام به ناله سیم سه‌گاه تو
هوش مصنوعی: پس از شنیدن آواز حافظ شیراز، دلم به نغمه‌های دل‌انگیز ساز تو وابسته شده است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۱۸ - انتظار فرج به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1395/02/17 17:05
امید

تورا قسم به سر بی بدن.... بیا

1395/02/17 17:05
امید

روح مرحوم استاد سخن فخر سرزمین آذری ها شاد

1399/02/06 08:05
وحید محمدپور کاریزکی

در مورد بیت پایانی:
شعرای بزرگ همچون شهریار واقف به زیبایی واثرگذاری شعر خود بوده اند. خواجه شیراز نیز در منتها درجه دلکشی و شیرینی سخن، در فزون از شصت مورد، از شعر خود چه به جا که تعریف نموده است. از آن جمله:
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ *** سرود زهره به رقص آورد مسیحا را
یا در جای دیگر:
سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد *** که شعر حافظ شیرین سخن ترانه تست.

1401/04/27 16:06
جواد نص رتی

یک بیت رو کم کردید.

گر اشک توبه ام به دوات ملک نریخت

بگذار پای من بنویسند گناه تو

این بیت زیباست، چر حذف کردید رو نمیدونم.

1402/06/17 01:09
محمد طاها کوشان mkushantaha@yahoo.com

دو بیت ناب را چرا از این غزل شیوای حضرت شهریار برداشته اید؟

آنکو لهیب دوزخش از رو نمی رود

اندیشه ای کُند مگر  از دود آه تو

گر اشک توبه ات  به دوات مَلَک نریخت

بگذار پای من    بنویسندگناه تو