غزل شمارهٔ ۱۱۰ - سه تار من
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۱۰ - سه تار من به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۱۰ - سه تار من به خوانش فاطمه نیکو ایجادی
غزل شمارهٔ ۱۱۰ - سه تار من به خوانش فرهاد بشیریان
حاشیه ها
با سلام
در کتابی که من در اختیار دارم و گزیده ای از اشعار شهریار می باشد چند بیشتر وجود دارد. کتاب در اختیار من بوسیله اقای اسماعیل تاجبخش گرد آوری شده است
ابیات ناقص که ماقبل بیت اخر قرار دارند ابیات زیر هستند.
"جز خون دل نخواست نگارنده سپهر
بر صفحه جهان رقم یادگار من
زنگار زهر خوردم و شنگرف خون دل
تا جلوه کرد این همه نقش و نگار من
در بوستان طبع حزینم چو بگذری
پرهیز نیش خار من ای گلعذار من "
با تشکر
---
پاسخ: با تشکر از زحمت شما، ابیات جاافتاده مطابق نقل شما اضافه شد.
با درود فراوان بر شما،
به نظر حقیر در مصراع آخر غزل میباید باید نوشت « جز گوهر سرشک در این شهر، یار من ». در متن فعلی « شهر » به « یار » چسبانده شده که از نظر معنایی درست به نظر نمیرسد.
ترجمۀ غزل به آذری:
سیزلاییر احوالیما صبحه قدر تاریم منیم
تکجه تاریم دیر قارا گونلرده غمخواریم منیم
چوخ وفالی دوستلاریم واردیر، یامان گون گلجه یین
تاردان اوزگه قالماییر یار وفاداریم منیم
یئر توتوب غمخانه ده، قیلدیم فراموش عالمی
من تارین غمخواری اولدوم، تار غمخواریم منیم
گوزلریمه هر تبسم سانجیلیر نئشتر کیمی
کیپریگی خنجردی، آه، اول بی وفا یاریم منیم
آسمان آلدی کناریمدان آی اوزلو یاریمی
یاش توکر اولدوز کیمی بو چشم خونباریم منیم
ای بو غملی کونلومون تاب و توانی، سویله بیر
عهد و پیمانین نه اولدو، نولدو ایلغاریم منیم
"شهریار"م گرچی من سوز مولکونون سلطانی یم
گوز یاشیمدان باشقا یوخدور در شهواریم منیم
تضمین از شهریار
بیا ای ساقی مشفق توئی در غم طبیب من
بجز هجران و جز حسرت نشد هرگز، نصیب من
تعجب میکنم از خود بدین صبر و شکیب من
..............
دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من
الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من
*******
نداد این طبع والا را فلک بر دست من مفتم
به درگاهش فشانم دُرً اشکی که بخون سُفتم
چه سازم تا شود آن مَه بعمری یاور و جفتم
............
خیال خود به شبگردی ، به زلفش دیدم و گفتم
رقیب من چه می خواهی تو از جان حبیب من
*******
بپاس شب چو مرغ دل بیادت تا سحر خواند
درین شطرنج عشق او دل ما بیدقی راند
کزین شه مات شاه دل ،مجالش را خدا داند
.................
نهیبی می زدم با دل که زلفت را نلرزاند
ندانستم که زلفت هم ، بلرزد با نهیب من
*******
ز سینه برکن این اوراق و در دیوان کتابش کن
چو سیل غم بتازد بر شراب آنرا حبابش کن
دلا اوباش این تن را بجامی غرقِ خوابش کن
...........................
خوشم من با تب عشقت ، طبیب آمد جوابش کن
حبیبم ، چشم بیمار تو بس باشد طبیب من
*******
رقیب محرم و حرمان که در عشقش نصیب اوست
کرشمه غمزه و ظلم از دو صد کار عجیب اوست
طببب عاشقان آری به صد منطق حبیب اوست
...............
در آن زلف چلیپایی که دلها خود صلیب اوست
نَوازد مریم عذرا به لالایی صلیب من
*******
به هرجا گر شود این دل هوای دلفریب آنجا
بود در کویت آیم گر شود بختم مجیب آنجا
چو عقل از سر رود هر گه بود زلفت نقیب آنجا
....................
غروبی زاید از زلفت که دل باشد غریب آنجا
حبیبم با غروبت گو ، نیازارد ، غریب من
********
چو حُسن خط یار من نباشد در قلم از فاق
نباشد حُسن خط او نوشته در خط اوراق
ازین وَضعیت هجران شکیبائیست آنرا حاق
...................
من از صبر و شکیبم شهریارا شهره ی آفاق
همه آفاق هم حیران از این صبر وشکیب من...
تضمین از جاوید مدرس رافض