گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۶ - درس محبت

در بهاران سری از خاک برون آوردن
خنده ای کردن و از باد خزان افسردن
همه این است نصیبی که حیاتش نامی
پس دریغ ای گل رعنا غم دنیا خوردن
مشو از باغ شبابت بشکفتن مغرور
کز پیش آفت پیری بود و پژمردن
فکر آن باش که تو جانی وتن مرکب تو
جان دریغست فدا کردن و تن پروردن
گوتن از عاج کن و پیرهن از مروارید
نه که خواهیش به صندوق لحد بسپردن
مردن اجبار خدایی‌ست ولی مردان را
اختیار از هَوَسَک‌های جهانی مردن
گر به مردی نشد از غم دلی آزاد کنی
هم به مردی که گناه است دلی آزردن
صبحدم باش که چون غنچه دلی بگشائی
شیوه تنگ غروبست گلو بفشردن
پیش پای همه افتاده کلید مقصود
چیست دانی دل افتاده به دست آوردن
بار ما شیشه تقوا و سفر دور و دراز
گر سلامت بتوان بار به منزل بردن
مکتب دین نه کم از کالج آمریکایی‌ست
یاد کن روح مسیحایی مستر ژردن
ای خوشا توبه و آویختن از خوبی ها
و ز بدیهای خود اظهار ندامت کردن
صفحه کز لوح ضمیر است و نم از چشمه چشم
می توان هر چه سیاهی به دمی بستردن
از دبستان جهان درس محبت آموز
امتحان است بترس از خطر واخوردن
شهریارا به نصیحت دل یاران دریاب
دست بشکسته مگر نیست وبال گردن

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در بهاران سری از خاک برون آوردن
خنده ای کردن و از باد خزان افسردن
هوش مصنوعی: در فصل بهار، چیزی از خاک بیرون می‌آید و باعث شادی می‌شود، اما در باد خزان، آنچه به آن خندیده بودیم، می‌ریزد و از بین می‌رود.
همه این است نصیبی که حیاتش نامی
پس دریغ ای گل رعنا غم دنیا خوردن
هوش مصنوعی: این زندگی تنها یک سهم است و نامی بیش نیست. پس، افسوس که ای گل زیبا، چرا غم دنیا را به دل می‌گیری؟
مشو از باغ شبابت بشکفتن مغرور
کز پیش آفت پیری بود و پژمردن
هوش مصنوعی: به خاطر خوشحالی و زیبایی لحظات جوانی خود مغرور نشو، زیرا قبل از آن که پیری و پژمردگی به سراغت بیاید، این لحظات ممکن است به پایان برسد.
فکر آن باش که تو جانی وتن مرکب تو
جان دریغست فدا کردن و تن پروردن
هوش مصنوعی: به این نکته توجه کن که تو فقط یک روح هستی و جسم تو مانند مرکبی برای آن روح است. چه حیف که بخواهی فقط به پرورش جسم خود بپردازی و روح را نادیده بگیری.
گوتن از عاج کن و پیرهن از مروارید
نه که خواهیش به صندوق لحد بسپردن
هوش مصنوعی: سخن از این است که به زیبایی و تجملات ظاهری نپرداز و در پی زرق و برق نباش. زندگی ارزشمندتر از آن است که به چنین چیزهایی وابسته باشی و بعد از مرگ، تنها افتخارات واقعی و اعمال نیک تو باقی خواهد ماند.
مردن اجبار خدایی‌ست ولی مردان را
اختیار از هَوَسَک‌های جهانی مردن
هوش مصنوعی: مرگ یک حقیقت حتمی و اجتناب‌ناپذیر است که از طرف خداوند برای همه مقرر شده، اما انسان‌های بزرگ و بااراده می‌توانند از وسوسه‌ها و تمایلات دنیوی دوری کنند و با اراده خود زندگی و مرگشان را شکل دهند.
گر به مردی نشد از غم دلی آزاد کنی
هم به مردی که گناه است دلی آزردن
هوش مصنوعی: اگر نتوانی دل کسی را از غم آزاد کنی، دست کم به مردی که هستی، دل کسی را آزرده نکن زیرا این کار ناپسند است.
صبحدم باش که چون غنچه دلی بگشائی
شیوه تنگ غروبست گلو بفشردن
هوش مصنوعی: صبح زود بیدار شو و شاداب باش، زیرا وقتی که دل همچون غنچه باز می‌شود، نشان از طراوت و زندگی است. در حالی که غروب، حالت افسردگی و فشردگی را به همراه دارد.
پیش پای همه افتاده کلید مقصود
چیست دانی دل افتاده به دست آوردن
هوش مصنوعی: کلید رسیدن به هدف در دست همه است، آیا می‌دانی دل چگونه به دست می‌آید؟
بار ما شیشه تقوا و سفر دور و دراز
گر سلامت بتوان بار به منزل بردن
هوش مصنوعی: ما در زندگی خود باید از تقوای خود محافظت کنیم و با وجود چالش‌های فراوان، اگر از سلامت و استقامت برخوردار باشیم، می‌توانیم به مقصد نهایی برسیم.
مکتب دین نه کم از کالج آمریکایی‌ست
یاد کن روح مسیحایی مستر ژردن
هوش مصنوعی: مکتب دین هیچ چیزی از دانشگاه‌های آمریکایی کم ندارد. به یاد داشته باش که روح مسیحایی مستر ژردن چقدر در این مسیر重要 است.
ای خوشا توبه و آویختن از خوبی ها
و ز بدیهای خود اظهار ندامت کردن
هوش مصنوعی: آیند در خوشی به توبه و دوری از کارهای ناپسند و ابراز پشیمانی از رفتارهای نادرست.
صفحه کز لوح ضمیر است و نم از چشمه چشم
می توان هر چه سیاهی به دمی بستردن
هوش مصنوعی: صفحه‌ای که در ذهن ما وجود دارد، مانند یک لوح است و می‌توانیم با اشک چشم، هر چه ناخوشایند است را به سرعت پاک کنیم.
از دبستان جهان درس محبت آموز
امتحان است بترس از خطر واخوردن
هوش مصنوعی: در جهان مانند یک مدرسه، باید درس محبت را بیاموزی. به یاد داشته باش که در این مسیر ممکن است خطراتی وجود داشته باشد، پس باید مراقب باشی و از اشتباهات پرهیز کنی.
شهریارا به نصیحت دل یاران دریاب
دست بشکسته مگر نیست وبال گردن
هوش مصنوعی: ای شهریار، به نصیحت دوستانت گوش کن و دست شکسته را دریاب. مگر نه اینکه این کار بر دوشت سنگینی می‌کند؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۰۶ - درس محبت به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۰۶ - درس محبت به خوانش فرهاد بشیریان

حاشیه ها

1388/12/25 09:02
مهران

سلام
بیت سوم ، مصرع دوم
صحیح مصرع این است:
"که ز پیش ، آفت پیری بود و پژمردن"
---
پاسخ: تصور می‌کنم باید «پیش» را در این بیت «پــــِــیـــَــش» خواند. در این حالت نیازی به تغییر نیست و همان «کز» درست است.

1391/03/15 17:06
الیاس

سلام
فک کنم بیت سوم مصرع دوم به جای پیش باید پی اش یعنی به دنبالش، باشد. تشکرلر

1391/03/15 18:06
الیاس

و همچنین بیت پنجم مصرع اول بین و، و تن باید فاصله باشه

1399/12/12 13:03
Polestar

در مقابل این شاهکار فقط باید سکوت کرد