غزل شمارهٔ ۱۰۵ - کنج ملال
خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن
گر گذاردمان فلک حالی به حال خویشتن
ما در این عالم که خود کنج ملالی بیش نیست
عالمی داریم در کنج ملال خویشتن
سایه دولت همه ارزانی نودولتان
من سری آسوده خواهم زیر بال خویشتن
شکر ایزد، شاهد بخت جمیل عاشقان
کرده روشن عالم از نور جمال خویشتن
بر کمال نقص و در نقص کمال خویش بین
گر به نقص دیگران دیدی کمال خویشتن
دست گیر آن را که نَبوَد با کسش روی سوال
تا نگیری دست بر روی سوال خویشتن
دوست گو نام گناه ما مبر کز فعل خویش
بس بود ما را عذاب انفعال خویشتن
کاسه گو آب حرامت کن به مخموران سبیل
سفره پنهان می کند نان حلال خویشتن
شمع بزم افروز را از خویشتن سوزی چه باک
او جمال جمع جوید در زوال خویشتن
خاطرم از ماجرای عمر بی حاصل گرفت
پیش بینی کو کز او پرسم مآل خویشتن
آسمان گو از هلال ابرو چه می تابی که ما
رخ نتابیم از مه ابرو هلال خویشتن
اعتدال قامت رعناقدان از حد گذشت
تا نگه داری تو حدّ اعتدال خویشتن
همچو عمرم بی وفا بگذشت ماهم سالها
عمر گو برچین بساط ماه و سال خویشتن
شاعران مدحت سرای شهریارانند لیک
شهریار ما غزل خوان غزال خویشتن
غزل شمارهٔ ۱۰۴ - یوسف گم گشته: یا رب آن یوسف گم گشته به من بازرسانغزل شمارهٔ ۱۰۶ - درس محبت: در بهاران سری از خاک برون آوردن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن
گر گذاردمان فلک حالی به حال خویشتن
هوش مصنوعی: ما در تنهایی خود حال خوشی داریم و اگر فضای زندگیامان اجازه دهد، دلم میخواهد این حال و هوا را با خودم حفظ کنم.
ما در این عالم که خود کنج ملالی بیش نیست
عالمی داریم در کنج ملال خویشتن
هوش مصنوعی: در این دنیا که فقط یک گوشه از غم و اندوه است، برای خود دنیایی داریم که در آن گوشه غم و اندوه خودمان قرار دارد.
سایه دولت همه ارزانی نودولتان
من سری آسوده خواهم زیر بال خویشتن
هوش مصنوعی: سایهٔ قدرت و حمایت همه بر نودولتان باشد، اما من با خیالی راحت و آرام زیر بال خودم زندگی میکنم.
شکر ایزد، شاهد بخت جمیل عاشقان
کرده روشن عالم از نور جمال خویشتن
هوش مصنوعی: سپاس خداوندی را که به محبت و زیبایی عاشقان، جهان را با نور جمال خود روشن کرده است.
بر کمال نقص و در نقص کمال خویش بین
گر به نقص دیگران دیدی کمال خویشتن
هوش مصنوعی: به توانایی و نارسایی خود توجه کن و اگر در نارسایی دیگران کمال خود را میبینی، به کمال و نواقص خودت بیشتر دقت کن.
دست گیر آن را که نَبوَد با کسش روی سوال
تا نگیری دست بر روی سوال خویشتن
هوش مصنوعی: دست کسی را بگیر که با دیگران در پرسش نیست، تا خودت نتوانی در سوال کردن از خودت اقدام کنی.
دوست گو نام گناه ما مبر کز فعل خویش
بس بود ما را عذاب انفعال خویشتن
هوش مصنوعی: دوست، لطفاً نام گناهان ما را ذکر نکن، زیرا خودمان به خاطر کارهای خود به اندازه کافی عذاب میبینیم و نیازی به اضافه کردن نام گناهان نیست.
کاسه گو آب حرامت کن به مخموران سبیل
سفره پنهان می کند نان حلال خویشتن
هوش مصنوعی: آدمی در زندگی خود به دنبال آرزوها و لذتهای آنی است و گاهی برای رسیدن به این اهداف، به موقعیتهای ناپسند و حرام دامن میزند. او در مخفیکاری و پنهان کردن حقیقت، میکوشد تا از چشم دیگران چیزهایی را که به درستی از آنها میگذرد، پنهان کند. در این روند، خود را در مواجهه با چالشها و احساسات گوناگون قرار میدهد.
شمع بزم افروز را از خویشتن سوزی چه باک
او جمال جمع جوید در زوال خویشتن
هوش مصنوعی: شمعی که مجلس را روشن میکند، از سوز درونش نگران نیست، چرا که زیبایی و جذابیتش را در زمانی که میسوزد و از بین میرود، مییابد.
خاطرم از ماجرای عمر بی حاصل گرفت
پیش بینی کو کز او پرسم مآل خویشتن
هوش مصنوعی: به یاد ماجرای عمر بیفایدهام افتادم و میخواهم کسی را پیدا کنم تا از او درباره سرنوشت خودم بپرسم.
آسمان گو از هلال ابرو چه می تابی که ما
رخ نتابیم از مه ابرو هلال خویشتن
هوش مصنوعی: آسمان، چه نیازی به درخشش هلال ابرو دارد وقتی که ما نمیتوانیم زیبایی چهره خود را از درخشش ابروی هلالیامان پنهان کنیم؟
اعتدال قامت رعناقدان از حد گذشت
تا نگه داری تو حدّ اعتدال خویشتن
هوش مصنوعی: قامت زیبا و راست قامت تو از حد معمول فراتر رفته است، تا جایی که تو برای حفظ تعادل خود نیاز به نگهداری و مراقبت داری.
همچو عمرم بی وفا بگذشت ماهم سالها
عمر گو برچین بساط ماه و سال خویشتن
هوش مصنوعی: زندگیم مانند عمرم بیوفا سپری شد و اکنون سالها از عمرم گذشته است. بهتر است که بهسرعت از برنامهها و روزمرگیهای خود خداحافظی کنم.
شاعران مدحت سرای شهریارانند لیک
شهریار ما غزل خوان غزال خویشتن
هوش مصنوعی: شاعران عموماً به ستایش و توصیف شاهان میپردازند، اما شاه ما خود شاعر است و غزلهایی در وصف زیباییهای خود میسرد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۰۵ - کنج ملال به خوانش بهمن کلانتری
غزل شمارهٔ ۱۰۵ - کنج ملال به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۰۵ - کنج ملال به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۰۵ - کنج ملال به خوانش فرهاد بشیریان
حاشیه ها
1392/02/19 15:05
مهدی طالب فرد
یکی از شاهکارهای استاد
1392/12/03 15:03
مسیح نقیبی
کسی میتونه لطف کنه و بگه مصرع :"کاسه گو آب حرامت کن به مخموران سبیل" یعنی چی ؟
1393/04/30 14:06
نام؟
اونچه که میتونم از این مصرع بفهمم اینه شایدم دقیق نباشه.
به کاسه بگو اب حرامت (شراب) را به خماران بنوشان. البته این معنای ظاهری بیته.
1394/09/05 17:12
Elahe Nazm
اسمان گو از هلال ابرو چه میتابی که ما رخ نتابیم از مه ابر و هلال خویشتن
یعنی چه دوستان؟
1395/05/23 22:07
مصطفی داداشی
سلام. در بیت 8 مصرع اول اینگونه درست تر به نظر می رسد:
رخ نتابیم از مه ابرو هلال خویشتن
بین ابر و واو فاصله بیجاست به نظر حقیر.
1398/02/12 15:05
sareh
میشه معنی و مضمون این شعر رو واسم بذارید ؟
1398/09/13 07:12
رضا پهلوانی
« همچون عمرم بی وفا بگذشت ماهم سال ها »
ماهم = ماه من ✓
ما هم = ما نیز ×