غزل شمارهٔ ۱۰۴ - یوسف گم گشته
یا رب آن یوسف گم گشته به من بازرسان
تا طربخانه کنی بیت حزن بازرسان
ای خدایی که به یعقوب رساندی یوسف
این زمان یوسف من نیز به من بازرسان
یارب آن نغمهسرا بلبل خوشالحان را
تا بیاسایم از این زاغ و زغن بازرسان
آن غزال ختنی خط به خطا شد یارب
به خطا رفتهٔ ما را به ختن بازرسان
رونقی بی گل خندان به چمن بازنماند
یارب آن نوگل خندان به چمن بازرسان
از غم غربتش آزرده خدایا مپسند
آن سفرکرده ما را به وطن بازرسان
ای صبا گر به پریشانی من بخشائی
تاری از طره آن عهدشکن بازرسان
شهریار این در شهوار به در بار امیر
تا فشاند فلکت عقد پرن بازرسان
غزل شمارهٔ ۱۰۳ - تو بمان و دگران: از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگرانغزل شمارهٔ ۱۰۵ - کنج ملال: خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یا رب آن یوسف گم گشته به من بازرسان
تا طربخانه کنی بیت حزن بازرسان
هوش مصنوعی: ای خدا، آن یوسف گمشده را به من نشان بده تا این خانه پر از اندوه را به یک مکان شاد تبدیل کنم.
ای خدایی که به یعقوب رساندی یوسف
این زمان یوسف من نیز به من بازرسان
هوش مصنوعی: ای خدایی که در گذشته یوسف را به یعقوب رساندی، اینک هم یوسف من را به من برسان.
یارب آن نغمهسرا بلبل خوشالحان را
تا بیاسایم از این زاغ و زغن بازرسان
هوش مصنوعی: ای خدا، آن آوازخوان خوشنوا را بار دیگر به من آرامش بده تا از این سینهسیاه و دلسردیها رها شوم.
آن غزال ختنی خط به خطا شد یارب
به خطا رفتهٔ ما را به ختن بازرسان
هوش مصنوعی: غزالی که در خطای خود فرو رفته، ای خدای بزرگ، اشتباه ما را در سرزمین ختن بررسی کن.
رونقی بی گل خندان به چمن بازنماند
یارب آن نوگل خندان به چمن بازرسان
هوش مصنوعی: در باغ، گلهای خوشبو و شاداب مایه رونق و زیبایی هستند. ای کاش آن گلهای نوظهور و خندان همواره در این باغ باقی بمانند و از وجودشان بهرهمند شویم.
از غم غربتش آزرده خدایا مپسند
آن سفرکرده ما را به وطن بازرسان
هوش مصنوعی: خدایا، از اینکه او بخاطر دوری از وطنش ناراحت است، راضی نباش و نگذار که به وطنش برگردد.
ای صبا گر به پریشانی من بخشائی
تاری از طره آن عهدشکن بازرسان
هوش مصنوعی: ای نسیم، اگر بتوانی در روزهای پریشان حالیم کمکی کنی، لطفاً توری از موی آن کسی که عهد خود را شکسته برایم بیاور.
شهریار این در شهوار به در بار امیر
تا فشاند فلکت عقد پرن بازرسان
هوش مصنوعی: شهریار به دربار امیر میرود تا سختیهای زندگی را تحمل کند و از نعمتها و لذتها بهرهمند شود.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۰۴ - یوسف گم گشته به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
1391/05/04 12:08
محمدگنجی
این شعردراستقبال ازغزل معروف حافظ شیرازی بامتن: یوسف گمگشته بازآیدبه کنعان غم مخور کلبه ی احزان شودروزی گلستان غم مخور میباشدومقصوداین شعرعاشقانه میباشد.دربیت دوم میگویدکه ای خدایی که به یعقوب پسرعزیزش رارساندی،معشوق من راهم دراین زمان به من برسان.
1398/03/23 22:05
رحیم غلامی
ماه من، شاهد آفاقی و معشوق منی
شمع هر جمعی و سر حلقه ی هر انجمنی
من سر کوی تو یک جا وطنم گشت و تو خود
چون دل من همه جایی و پریشان وطنی
لب لعل تو که تشنه است به خون دل من
نمکیده است ز پُستان مُروت لَبنی
یوسف وقتی و از مصر عزیزان ترسم
نفرستند به کنعان حزین، پیرهنی
نگذرد شاهد ما بر شکرستان وفا
«شهریارا» همه گر طوطی شیرین سخنی
سلام چرا این شعر در گنجور نیست؟