شمارهٔ ۶۷
امشب از پرتو روی تو گلستان اینجاست
آرزو با سمنت دست و گریبان اینجاست
هرکه پابسته آن زلف چو زنجیرم دید
گفت سرحلقه زنار پرستان اینجاست
دل طلبکار لبش بود که ناگه خالش
خضر ره شد که لب چشمه حیوان اینجاست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
امشب از پرتو روی تو گلستان اینجاست
آرزو با سمنت دست و گریبان اینجاست
هوش مصنوعی: امشب به خاطر زیباییات، فضایی شاداب و خوشبو در اینجا وجود دارد و آرزوها به خاطر درخشش تو در تلاطم هستند.
هرکه پابسته آن زلف چو زنجیرم دید
گفت سرحلقه زنار پرستان اینجاست
هوش مصنوعی: هر کس که زنجیر زلف مرا دید گفت: سر راه پرستندگان اینجا حضور دارد.
دل طلبکار لبش بود که ناگه خالش
خضر ره شد که لب چشمه حیوان اینجاست
هوش مصنوعی: دل به لب آرامش و شیرینی خود دل بسته بود، اما ناگهان حالتی شگفتانگیز به آن دست داد؛ مانند این بود که خضر، پیامبر دانش و حیات، در کنار چشمه حیات حاضر شده است. در این حال، دلش تپش میگیرد که همینجاست، جایی که میتواند نوشداروی زندگی را پیدا کند.