گنجور

شمارهٔ ۲۹

صبح شد ساقی بده جام می دیرینه را
تا بر افروزیم از این آتش چراغ سینه را
فصل گل تا از لب ساغر نگیری کام دل
از میان هفته بیرون کن شب آدینه را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبح شد ساقی بده جام می دیرینه را
تا بر افروزیم از این آتش چراغ سینه را
هوش مصنوعی: صبح شده است، ای ساقی، بگذار جام شراب قدیمی را به من بدهی تا از این آتش هیجان درونم، چراغ دل را روشن کنیم.
فصل گل تا از لب ساغر نگیری کام دل
از میان هفته بیرون کن شب آدینه را
هوش مصنوعی: تا وقتی که از لبی که ساغر را به دست دارد، کام دل را نمی‌گیری، از میانه هفته شب جمعه را بیرون بینداز.