گنجور

شمارهٔ ۲۴

گشته سودای غمش هم درد و هم درمان مرا
می تراود آب خضر از آتش پنهان مرا
ساخت اول حلقه زنجیرم از چشم غزال
چون به صحرا برد سودای تو از زندان مرا
زد فلک از اخترم بر سر گل سرگشتگی
بسکه دید از گردش چشم تو سرگردان مرا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گشته سودای غمش هم درد و هم درمان مرا
می تراود آب خضر از آتش پنهان مرا
هوش مصنوعی: افکار و احساسات غم‌انگیز او به گونه‌ای عمیق در دلش لانه کرده‌اند که هم موجب رنجش او هستند و هم به نوعی راه‌حل و درمانی برای دردهایش به حساب می‌آیند. او از جوهر زندگی و امید، که نماد آب خضر است، در درون آتش‌های پنهان خود می‌کشد.
ساخت اول حلقه زنجیرم از چشم غزال
چون به صحرا برد سودای تو از زندان مرا
هوش مصنوعی: چشم غزال برایم زنجیری از عشق تو درست کرد و وقتی به دشت رفتم، آرزوی تو مرا از بند رهانید.
زد فلک از اخترم بر سر گل سرگشتگی
بسکه دید از گردش چشم تو سرگردان مرا
هوش مصنوعی: به علت تأثیرات آسمانی و تقدیر، من در حالتی گمگشته و سرگردان قرار گرفتم، چرا که چشمان تو باعث شدند تا دل و جانم در چرخش و آشفتگی بیفتد.