شمارهٔ ۸۴
تا شد ز یاد تو روشن چراغ ما
آیینه شبنمی است زگلهای باغ ما
مست هوا میکده سایه گلیم
داغ است آفتاب ز رشک ایاغ ما
مانند شمع از نگه گرم زنده ایم
جز شعله پنبه کس نگذارد به داغ ما
ممنون بوی پیرهن گل نمی شویم
چون غنچه تا زبوی تو پرشد دماغ ما
از کاهلی مسافرحیرت شدیم اسیر
از عذر لنگ پرس در این ره سراغ ما
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا شد ز یاد تو روشن چراغ ما
آیینه شبنمی است زگلهای باغ ما
هوش مصنوعی: وقتی که یاد تو در خیالم زنده میشود، نور زندگیام مانند چراغی روشن میشود و احساسات من به زیبایی گلهای باغی شبنمزده است.
مست هوا میکده سایه گلیم
داغ است آفتاب ز رشک ایاغ ما
هوش مصنوعی: در دل هوای میکده، سایهای گرم و دلپذیر وجود دارد و آفتاب به خاطر زیبایی ما به شدت حسادت میکند.
مانند شمع از نگه گرم زنده ایم
جز شعله پنبه کس نگذارد به داغ ما
هوش مصنوعی: ما مانند شمعی هستیم که از گرمای نگاه معشوق زندهایم، اما کسی نمیتواند به داغ سوزان ما، که همان شعله شمع است، دست بزند.
ممنون بوی پیرهن گل نمی شویم
چون غنچه تا زبوی تو پرشد دماغ ما
هوش مصنوعی: ما به عطر و بوی پیراهن گل نیازی نداریم، چون تا وقتی که بوی تو در مشام ما هست، مثل غنچه پر از عطر و زندگی میشویم.
از کاهلی مسافرحیرت شدیم اسیر
از عذر لنگ پرس در این ره سراغ ما
هوش مصنوعی: از بیحوصلگی و سستی، مسافرت برای ما تبدیل به یک معما و حیرت شده است. در این مسیر، از کسی که عذر توجیهپذیر دارد، بخواه که ما را همراهی کند.