گنجور

شمارهٔ ۸۳

زخمی افسانه ناصح نگردد گوش ما
صاف رحمت می چکد از درد نوشانوش ما
بی سرو پا قطره ایم اما خروشی می کنیم
اینقدر هم بس که بر دریا گشود آغوش ما
توبه می فرماید اما می کشد پنهان شراب
زهره یک ساقی است از میخانه می نوش ما
با وجود آنکه باج مشرب از عالم گرفت
برنیاید با دل ما سعی کاهل کوش ما
گوشها کر بود،یاران مست و مطلب بیزبان
غنچه ها داریم فریاد از لب خاموش ما
عمر ما را دفتر خواب پریشان کرده است
خون هشیاری نگیرد هوش ما از هوش ما
انتخابی از دیار اختراع آورده ایم
بیخودی ها هوش از ما افسردگی ها جوش ما
در محبت همعنان و در قیامت همرکاب
سینه صافی سینه صافی ترک جوشن پوش ما
بار دهشت بسته ایم از کوی غفلت می رسیم
دست ما و دامن شرم فراغت کوش ما

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زخمی افسانه ناصح نگردد گوش ما
صاف رحمت می چکد از درد نوشانوش ما
هوش مصنوعی: گوش ما از سخنان نصیحت‌آمیز زخم نمی‌خورد و صاف و پاک می‌ماند، در عوض، رحمت و محبت مانند نوشیدنی‌های خوشمزه از درد و رنج ما جاری می‌شود.
بی سرو پا قطره ایم اما خروشی می کنیم
اینقدر هم بس که بر دریا گشود آغوش ما
هوش مصنوعی: ما قطره‌ای هستیم که شاید چندان بزرگ و قابل توجه نباشیم، اما صدای بلند و تأثیرگذاری داریم. همین که دریا آغوشش را به روی ما گشوده، برای ما کافی است.
توبه می فرماید اما می کشد پنهان شراب
زهره یک ساقی است از میخانه می نوش ما
هوش مصنوعی: توبه می‌کند ولی در خفا شراب می‌نوشد. ساقی، زیبایی است که در میخانه از او باده بنوش.
با وجود آنکه باج مشرب از عالم گرفت
برنیاید با دل ما سعی کاهل کوش ما
هوش مصنوعی: با اینکه ما در زندگی چیزهایی را از دنیا به دست می‌آوریم، اما دل ما همچنان تنlazy و کاهل است و هیچ تلاشی نمی‌کند.
گوشها کر بود،یاران مست و مطلب بیزبان
غنچه ها داریم فریاد از لب خاموش ما
هوش مصنوعی: گوش‌ها ناشنوا بودند، دوستان در حال نشئگی بودند و ما موضوعاتی برای بیان داشتیم، اما فریادمان در سکوت لب‌های‌مان مدفون مانده بود.
عمر ما را دفتر خواب پریشان کرده است
خون هشیاری نگیرد هوش ما از هوش ما
هوش مصنوعی: زندگی ما را در هم ریخته و پر از خواب و خیال کرده است، به طوری که ما نمی‌توانیم از واقعیتمان آگاهی پیدا کنیم و هوش و درک‌مان در خواب و غفلت مانده است.
انتخابی از دیار اختراع آورده ایم
بیخودی ها هوش از ما افسردگی ها جوش ما
هوش مصنوعی: ما از سرزمین خلاقیت انتخابی کرده‌ایم که در آن بیهوده‌گی‌ها و افکار منفی ما را مغموم و آشفته کرده‌اند.
در محبت همعنان و در قیامت همرکاب
سینه صافی سینه صافی ترک جوشن پوش ما
هوش مصنوعی: در عشق و محبت، همه با هم هستند و در روز قیامت نیز همسفر یکدیگر خواهند بود. دل‌های پاک و صاف، مانند ما که از زره و زینت‌های ظاهری بی‌نیازیم، با یکدیگر در ارتباط هستند.
بار دهشت بسته ایم از کوی غفلت می رسیم
دست ما و دامن شرم فراغت کوش ما
هوش مصنوعی: ما از جاده‌ی بی‌خبری و غفلت به سختی عبور کرده‌ایم و حالا به دنبال فرصتی برای رهایی و آسایش هستیم.