گنجور

شمارهٔ ۷۹

گردش چشم تغافل ساغر لبریز ما
اشک گلگون است در راه طلب شبدیز ما
در شهادت رگ برآورده است هر مویی زتن
نشتری دارد ز هر مژگان به کف خونریز ما
شب به یاد آفتاب اول چراغان می کنند
می رسد آخر به جایی ناله شبخیز ما
گر نباشد گردش چشم تو ساقی در نظر
صبح محشر می شود شام خمار آمیز ما
بسکه نیرنگ دل آشوب نگاهی دیده ایم
کار محشر می کند گرد قیامت خیز ما
ای اسیر آخر دل ما هم چراغان می شود
ناله ها تیرهوایی گریه ها گلریز ما

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گردش چشم تغافل ساغر لبریز ما
اشک گلگون است در راه طلب شبدیز ما
هوش مصنوعی: چشم‌های بی‌توجه ما مانند جامی پر از اشک سرخ است که در مسیر جستجوی آرزوهایمان قرار دارد.
در شهادت رگ برآورده است هر مویی زتن
نشتری دارد ز هر مژگان به کف خونریز ما
هوش مصنوعی: هر مویی در اینجا به‌نوعی به شهادت و فداکاری اشاره دارد و نشان می‌دهد که همه‌ی افراد آماده‌اند از جان خود بگذرند. خونریزی‌ای که از چشمانمان جاری می‌شود، به نشانه‌ی غم و اندوه ماست. به‌عبارتی، نشان می‌دهد که در برابر ظلم و ستم، همگان از کشتن و ریختن خون خود نمی‌ترسند و برای هدفی بزرگ، آماده‌ی فداکاری هستند.
شب به یاد آفتاب اول چراغان می کنند
می رسد آخر به جایی ناله شبخیز ما
هوش مصنوعی: در شب، به خاطر یادآوری آفتاب، نورپردازی می‌کنند و در نهایت به جایی می‌رسند که فریاد و ناله ما در دل شب برمی‌خیزد.
گر نباشد گردش چشم تو ساقی در نظر
صبح محشر می شود شام خمار آمیز ما
هوش مصنوعی: اگر نگاه تو، ای ساقی، در روز قیامت وجود نداشته باشد، عالم ما شبی پر از خماری و غم خواهد شد.
بسکه نیرنگ دل آشوب نگاهی دیده ایم
کار محشر می کند گرد قیامت خیز ما
هوش مصنوعی: چنان از نیرنگ و فریب چشم‌ها آشفته شده‌ایم که آنقدر تاثیرگذارند که گویی می‌توانند قیامت را به پا کنند.
ای اسیر آخر دل ما هم چراغان می شود
ناله ها تیرهوایی گریه ها گلریز ما
هوش مصنوعی: ای کسی که در زنجیر عشق ما هستی، دل ما نیز روزی روشن و شاداب خواهد شد. ناله‌ها و اشک‌های ما همچون گل‌های بهاری خواهند شکفت.