شمارهٔ ۶۵
دلم آیینه گر شرمندگی را
وجودم داغ دارد بندگی را
خجل دارد دل کم فرصت من
فروزان اختر فرخندگی را
متاع کاسدم می کاهد از بیم
که بفروشم سلم ار زندگی را
چه ناشایسته وضعم وای بر من
ز خجلت می گدازم زندگی را
مرا می زیبد الحق ناخدایی
چه رنگین کرده ام زیبندگی را
تلافی چون کنم هر چند بخشند
به عمرم گوهر پایندگی را
زعصیانهای رنگارنگ فریاد
به تنگ آورده ام شرمندگی را
اطاعت پیشگی بر من مسلم
اسیر کفر دارم بندگی را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلم آیینه گر شرمندگی را
وجودم داغ دارد بندگی را
هوش مصنوعی: دلم مانند یک آیینه است و اگر احساس شرمندگی میکند، به خاطر آن است که وجودم به شدت درگیر بندگی و خدمت به دیگران است.
خجل دارد دل کم فرصت من
فروزان اختر فرخندگی را
هوش مصنوعی: دل من از فرصتی که کم دارد، شرمنده است و نمیتواند از خوشبختی و شادکامی که به مانند ستارهای درخشان است، بهرهمند شود.
متاع کاسدم می کاهد از بیم
که بفروشم سلم ار زندگی را
هوش مصنوعی: کالا و دارایی من به خاطر ترس از فروش آن و از دست دادن زندگیام کاهش مییابد.
چه ناشایسته وضعم وای بر من
ز خجلت می گدازم زندگی را
هوش مصنوعی: وای بر من! چقدر وضع من ناشایسته است. از خجالت، تمام وجودم در حال ذوب شدن است. زندگی را به سختی تحمل میکنم.
مرا می زیبد الحق ناخدایی
چه رنگین کرده ام زیبندگی را
هوش مصنوعی: من به حقیقت، ناخدایی شایستهام، چرا که زیبایی را به طرزی رنگین و زیبا به نمایش گذاشتهام.
تلافی چون کنم هر چند بخشند
به عمرم گوهر پایندگی را
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم انتقام بگیرم، با وجود اینکه دیگران عمرم را با چیزهای باارزش پر میکنند؟
زعصیانهای رنگارنگ فریاد
به تنگ آورده ام شرمندگی را
هوش مصنوعی: از احساسات و تجربههای مختلفی که دارم، به ستوه آمدهام و دیگر نمیتوانم شرم را تحمل کنم.
اطاعت پیشگی بر من مسلم
اسیر کفر دارم بندگی را
هوش مصنوعی: من با ایمان و تسلیم، بندگی را بر خودم واجب میدانم و از کفر فاصله دارم.