شمارهٔ ۶۴۱
بیستون روزی به یاد خاطر شادم رسید
ناله ای کردم به گوش آواز فرهادم رسید
خاطر صیاد نازک بود و من بی احتیاط
تا کشیدم ناله خاموشی به فریادم رسید
جذبه بی اختیارم کرد خصم خویش
بسکه جور او کشیدم مشق بیدادم رسید
زحمت آسودگی از یاد دامم برده بود
می گرفتم دامن پرواز صیادم رسید
سستی طالع زکویش چون غبارم برده بود
ناتوانیهای عشق آخر به فریادم رسید
یاد خرسندی گذشت از خاطر غافل اسیر
مرده بودم غم میان جان ناشادم رسید
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیستون روزی به یاد خاطر شادم رسید
ناله ای کردم به گوش آواز فرهادم رسید
هوش مصنوعی: روزی به یاد روزهای شاد و خوش گذشتهام به کوه بیستون نگاه کردم و از دل نالهای به گوش آواز فرهاد رسید.
خاطر صیاد نازک بود و من بی احتیاط
تا کشیدم ناله خاموشی به فریادم رسید
هوش مصنوعی: دل صیاد بسیار حساس و نرم بود و من بیتوجه و بیملاحظه، زمانی که نالهام را سر دادم، ناگهان صدای فریاد من به گوش او رسید.
جذبه بی اختیارم کرد خصم خویش
بسکه جور او کشیدم مشق بیدادم رسید
هوش مصنوعی: مخالف من به قدری سختی و ظلم برایم به ارمغان آورد که به طور ناخواسته و بدون اراده تحت تاثیر او قرار گرفتم.
زحمت آسودگی از یاد دامم برده بود
می گرفتم دامن پرواز صیادم رسید
هوش مصنوعی: من فراموش کرده بودم که برای رسیدن به آرامش باید تلاش کنم، در حالی که دامن پروازم را گرفته بودم و صیاد به من نزدیک شده بود.
سستی طالع زکویش چون غبارم برده بود
ناتوانیهای عشق آخر به فریادم رسید
هوش مصنوعی: به خاطر بیتوجهی سرنوشتم، از او دور شدم و حالا ناتوانیها و مشکلات عشق به کمکم آمدند.
یاد خرسندی گذشت از خاطر غافل اسیر
مرده بودم غم میان جان ناشادم رسید
هوش مصنوعی: به یاد خوشیها و لحظات شاد، از ذهنم دور شده بودم. در حالی که در گذشته غرق بودم و تحت تاثیر درد و غم، احساس زنده بودن نمیکردم.