شمارهٔ ۶۳۹
کجا از آتش می گرمی خوی تو می آید
ز شیران کی شکار چشم آهوی تو می آید
نمی دانم چه گرمی کرده ای با او نهان از من
که دل تا می کند غافل مرا سوی تو می آید
نمی خواهم که غیری از وفای خود سخن گوید
ز رشک اینکه از حرف وفا بوی تو می آید
نسازد تا دلم خون کی گذارد پای در دیده
نگاهم چون ز سیر گلشن روی تو می آید
کف خاکسترش در دیده می افشانم از غیرت
نسیمی گر به طوف کعبه کوی تو می آید
نباشد چون اسیرم آرزوی گرمی ظاهر
گشاد کار من از چین ابروی تو می آید
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کجا از آتش می گرمی خوی تو می آید
ز شیران کی شکار چشم آهوی تو می آید
هوش مصنوعی: آیا از آتش گرما میگیری؟ در واقع، طبع تو شبیه شیران است و زیبایی چشمانت مانند آهو است.
نمی دانم چه گرمی کرده ای با او نهان از من
که دل تا می کند غافل مرا سوی تو می آید
هوش مصنوعی: نمیدانم تو با او چه رابطهای داری که از من پنهان است، اما دل من بهطور ناخودآگاه و بیخبر از من، به سوی تو کشیده میشود.
نمی خواهم که غیری از وفای خود سخن گوید
ز رشک اینکه از حرف وفا بوی تو می آید
هوش مصنوعی: من نمیخواهم کسی درباره وفاداری من صحبت کند، چون از حسادت او میفهمم که وفای من بوی تو را میدهد.
نسازد تا دلم خون کی گذارد پای در دیده
نگاهم چون ز سیر گلشن روی تو می آید
هوش مصنوعی: تا زمانی که دلم پرخون نشده، کسی پایش را در چشمان من نمیگذارد و نگاه من به خاطر زیبایی تو از گلشن میآید.
کف خاکسترش در دیده می افشانم از غیرت
نسیمی گر به طوف کعبه کوی تو می آید
هوش مصنوعی: از روی غیرت، خاکستر وجود خود را در چشمانم میپاشم، اگر نسیمی به سمت تو بیاید و مکان مقدس کعبه را طوفانی کند.
نباشد چون اسیرم آرزوی گرمی ظاهر
گشاد کار من از چین ابروی تو می آید
هوش مصنوعی: من در حال حاضر در محدودیت و اسیری به سر میبرم و آرزویم این است که از زیبایی و ظاهرت بهرهمند شوم؛ اما راهکار و حل مشکل من تنها از طریق ابروهای زیبای تو میگذرد.