شمارهٔ ۶۱۵
قاصدی از گرد جولانش به هرسو میدود
از پی گرد نگاهش چشم آهو میدود
حسرت جاویدش از هر قطره خون گل میکند
خضر در دنبال ناوک خورده او میدود
در سواد زلفش از تاراج شوخی خواب نیست
وحشی رم خوردهای از هر سر مو میدود
خنده پنهان به رسوایی جنون بر میدهد
دل کجا دیگر به ذوق آن سر کو میدود
مینویسم نامه و از هر سر مویم اسیر
قاصد دیگر ز شوق آن جفاجو میدود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قاصدی از گرد جولانش به هرسو میدود
از پی گرد نگاهش چشم آهو میدود
هوش مصنوعی: پیامآوری از اطراف او به هر سو میدود و تلاش میکند خود را به او برساند، همانطور که چشمانی با حس شگفتی و تیزبینی به دنبال نگاهش میدوند.
حسرت جاویدش از هر قطره خون گل میکند
خضر در دنبال ناوک خورده او میدود
هوش مصنوعی: خضر به خاطر عشق به او، همیشه حسرت جاودانگی او را میخورد و در پی تیر عشقی که به او زده شده، به دوندگی مشغول است.
در سواد زلفش از تاراج شوخی خواب نیست
وحشی رم خوردهای از هر سر مو میدود
هوش مصنوعی: در تاریکی و پیچیدگی زلفهای او، جایی برای خواب و آرامش نیست. من مانند یک شتری که در بیابان رم کرده، از هر کدام از رشتههای موی او فرار میکنم.
خنده پنهان به رسوایی جنون بر میدهد
دل کجا دیگر به ذوق آن سر کو میدود
هوش مصنوعی: دل در حالتی از شوق و سرخوشی به دنبال جایی میگردد که بتواند خندههای نهفتهاش را بروز دهد، اما حالا در بحرانی از جنون و رسوایی به سر میبرد و دیگر نمیداند کجا باید برود تا آن شادی را دوباره پیدا کند.
مینویسم نامه و از هر سر مویم اسیر
قاصد دیگر ز شوق آن جفاجو میدود
هوش مصنوعی: نامهای مینویسم و از هر تار مویی که دارم، برای قاصدی که در انتظار است، گرفتار شدهام. او از شوق و عشق به آن عشقورز میدود.