گنجور

شمارهٔ ۶۱۱

سرکنم آوارگی منزل همان گیرم نبود
دل به دریا افکنم ساحل همان گیرم نبود
سینه ای بر تیر باران تغافل می دهم
التفات خنجر قاتل همان گیرم نبود
آنکه دیدم عمری از آیینه دل روی او
یک نفس از حال من غافل همان گیرم نبود
ترک دل کردم چه پروا دارم از تاراج عمر
برقها مطلب روا حاصل همان گیرم نبود
دل گره می زد به کارم ترک او کردم اسیر
برخود آسان کردم این مشکل همان گیرم نبود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سرکنم آوارگی منزل همان گیرم نبود
دل به دریا افکنم ساحل همان گیرم نبود
هوش مصنوعی: اگر آواره شوم و در جایی مقیم نباشم، باز هم به جایی نمی‌رسم؛ حتی اگر دل به دریا بزنم، به ساحل امنی دست نخواهم یافت.
سینه ای بر تیر باران تغافل می دهم
التفات خنجر قاتل همان گیرم نبود
هوش مصنوعی: من در برابر تیرهای بی‌توجهی، سینه‌ام را سپر می‌کنم و با توجه به خنجری که می‌تواند جانم را بگیرد، باز هم این حقیقت را نمی‌پذیریم.
آنکه دیدم عمری از آیینه دل روی او
یک نفس از حال من غافل همان گیرم نبود
هوش مصنوعی: کسی که من را یک عمر در آینه دلش می‌بیند، هرگز از حال من غافل نیست و برای او نبودن من به معنی غفلت از من نیست.
ترک دل کردم چه پروا دارم از تاراج عمر
برقها مطلب روا حاصل همان گیرم نبود
هوش مصنوعی: به دل بستم و دیگر از هدر رفتن عمرم نگران نیستم، چون در نهایت آنچه را که می‌خواهم، بدست می‌آورم و نیازی به دیگران ندارم.
دل گره می زد به کارم ترک او کردم اسیر
برخود آسان کردم این مشکل همان گیرم نبود
هوش مصنوعی: دل به کارم مشغول می‌شد، اما از او دور شدم. با این حال، خودم را درگیر کردم و این موضوع برایم مشکل بزرگی شد. در واقع، همان مشکل قبلاً وجود نداشت.