گنجور

شمارهٔ ۶۰۰

رشک حسنت خار در پیراهن گل می‌کند
طره‌ات آشفتگی را دام سنبل می‌کند
می‌کنی مستانه سیر باغ و می‌سوزم ز رشک
سایه هر برگ را شوق بلبل می‌کند
بس که از چشم سیاهش دیده‌ام بیگانگی
می‌کند گر لطف پندارم تغافل می‌کند
شعله بر خاشاک چون افتد شود خود بی‌قرار
عشق بی‌تاب است اگر عاشق تحمل می‌کند
طفل مکتب‌خانه ناز است چشم او اسیر
خامه مژگان به کف مشق تغافل می‌کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رشک حسنت خار در پیراهن گل می‌کند
طره‌ات آشفتگی را دام سنبل می‌کند
هوش مصنوعی: زیبایی تو باعث حسرت گل شده و به همین خاطر خارهای آن را در پیراهنش پنهان کرده است. همچنین پیچیدگی و آشفتگی موهایت باعث شده که سنبل‌ها نیز به هم بریزند و درهم شوند.
می‌کنی مستانه سیر باغ و می‌سوزم ز رشک
سایه هر برگ را شوق بلبل می‌کند
هوش مصنوعی: تو با شوری و شوق در باغ سیر می‌کنی و من از حسادت به سایه هر برگ می‌سوزم؛ این حسرت بلبل را برای پرواز و آواز سر کردن برمی‌انگیزد.
بس که از چشم سیاهش دیده‌ام بیگانگی
می‌کند گر لطف پندارم تغافل می‌کند
هوش مصنوعی: چنان تحت تأثیر چشمان سیاه او هستم که گویی هر بار بیگانه‌ای را می‌بینم. اگر هم به من لطفی کند، در حقیقت به طور عمدی خود را نادیده می‌گیرد.
شعله بر خاشاک چون افتد شود خود بی‌قرار
عشق بی‌تاب است اگر عاشق تحمل می‌کند
هوش مصنوعی: زمانی که شعله‌ای بر روی کاه و خشکیده‌ها بیفتد، وضعیت بی‌قراری و آشفتگی به وجود می‌آید. همان‌طور که عشق بی‌تاب و ناآرام است، عاشق نیز اگر بخواهد، می‌تواند صبر و تحمل کند.
طفل مکتب‌خانه ناز است چشم او اسیر
خامه مژگان به کف مشق تغافل می‌کند
هوش مصنوعی: کودک مکتب‌خانه با نگاه معصوم و زیبا، همچون جاذبه‌ای، به قلم موی بی‌نظیر کسی چشم دوخته است و در حالی که در حال نوشتن است، مشغول بازی و بی‌توجهی می‌شود.