شمارهٔ ۵۹۹
خار گلزار وفا گل میکند
بیزبانی کار بلبل میکند
با دلش یکرنگی ما بیشتر
عشوه در کار تغافل میکند
مفت من آیینه روی تو را
جام می هر لحظه گل گل میکند
شکوه رنگین بهار درد و داغ
شوقش اظهار تجمل میکند
سرگرانی سرمه چشم نیاز
شکوه سرگرم تغافل میکند
از بیابانها چهها شرمندهام
گریهام عرض تجمل میکند
خار خشکم غربتم سرشار تر
شعله از بال و پرم گل میکند
از اسیر بینوا خجلت کشم
خضر را خضر توکل میکند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خار گلزار وفا گل میکند
بیزبانی کار بلبل میکند
هوش مصنوعی: خارهای گلزار وفا بدون زبان تظاهر به زیبایی و محبت میکنند، در حالی که بلبل تنها با آوازش میتواند عشق و احساسش را به گوش برساند.
با دلش یکرنگی ما بیشتر
عشوه در کار تغافل میکند
هوش مصنوعی: او با دل ما صمیمی است و به همین دلیل بیشتر در کار خود بیخبر و تظاهر میکند.
مفت من آیینه روی تو را
جام می هر لحظه گل گل میکند
هوش مصنوعی: هر لحظه که به چهره زیبای تو نگاه میکنم، حالتی شاداب و مستکننده به من دست میدهد، مانند اینکه از جام می نوشیدهام و دل و جانم پر از شوق و نشاط میشود.
شکوه رنگین بهار درد و داغ
شوقش اظهار تجمل میکند
هوش مصنوعی: زیبایی و شکوه بهار با تمام درد و آرزویش، به گونهای خود را نشان میدهد که گویی در حال تزیین و خودآرایی است.
سرگرانی سرمه چشم نیاز
شکوه سرگرم تغافل میکند
هوش مصنوعی: نگاه پر از نیاز و زیبایی، با بیتوجهی به غفلت و سرگرمی، خود را مشغول میکند.
از بیابانها چهها شرمندهام
گریهام عرض تجمل میکند
هوش مصنوعی: از صحراها و بیابانها شرمندهام و اشکهایم به گونهای خود را نشان میدهند که مانند یک نمایش تجملی به نظر میرسند.
خار خشکم غربتم سرشار تر
شعله از بال و پرم گل میکند
هوش مصنوعی: در غربت و تنهاییام، سختیها و دردهایم بیشتر میشود و احساس میکنم که روح و وجودم در آتش بیشتری میسوزد. همچنین عشق و زیباییها در درونم شکوفا میشود.
از اسیر بینوا خجلت کشم
خضر را خضر توکل میکند
هوش مصنوعی: من از اینکه خضر، که نماد راهنمایی و نجات است، به حال اسیر بیچارهای دلخوش باشد، شرمندهام.