گنجور

شمارهٔ ۵۹۸

خرم کسی که دل به غمت شاد می‌کند
گلزار خاطری که تو را یاد می‌کند
صید مراد اگر نشود رام من چه باک
خون در دلم تغافل صیاد می‌کند
گفتم نهان کنم ز تو هم راز دل چه سود
از دور زخم تیغ تو فریاد می‌کند
امروز کس به همت سرو قد تو نیست
هر بنده‌ای که می‌خرد آزاد می‌کند
شد شاد از او دگر دل غم‌دیدهٔ اسیر
دور از غم آن دلی که دلی شاد می‌کند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خرم کسی که دل به غمت شاد می‌کند
گلزار خاطری که تو را یاد می‌کند
هوش مصنوعی: خوشحال و شاد است کسی که با فکر کردن به یاد تو دلش به آرامش می‌رسد و خاطرات زیبای تو را زنده می‌کند.
صید مراد اگر نشود رام من چه باک
خون در دلم تغافل صیاد می‌کند
هوش مصنوعی: اگر به هدفم نرسم، این موضوع مهمی نیست، زیرا صیاد با بی‌توجهی خود، درد و رنجی که در دل دارم را فراموش می‌کند.
گفتم نهان کنم ز تو هم راز دل چه سود
از دور زخم تیغ تو فریاد می‌کند
هوش مصنوعی: گفتم که راز دلم را از تو پنهان کنم، اما فریاد زخم‌های دلم از دور هم به گوش می‌رسد و فایده‌ای ندارد.
امروز کس به همت سرو قد تو نیست
هر بنده‌ای که می‌خرد آزاد می‌کند
هوش مصنوعی: امروز هیچ‌کس به اندازه‌ی تو با اراده و استقامت نیست. هر فردی که به آزادی دیگران اهمیت می‌دهد، تلاش می‌کند تا آن‌ها را آزاد کند.
شد شاد از او دگر دل غم‌دیدهٔ اسیر
دور از غم آن دلی که دلی شاد می‌کند
هوش مصنوعی: دل غم‌زده و اسیر از غم، به خاطر شادی کسی که شاد می‌شود، شاد می‌شود و از غم دور می‌گردد. این دل دیگر دلی نیست که در غم زندگی کند.