گنجور

شمارهٔ ۵۹۷

صف مژگان تو دل را چمن سینه کند
نگه گرم تو جان در تن آیینه کند
چشم بد دور فلک گوشه چشمی دارد
غم پارینه ما را می پارینه کند
شهد الفت به قوام آمد و حسرت باقی است
عمر جاوید علاج غم دیرینه کند
آنکه یکرنگی ما را گل بی رنگ شناخت
دل ما را برد آیینه بی کینه کند
خون خورد توبه که خون در دل ما کرد اسیر
تا به کی شنبه ما را شب آدینه کند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صف مژگان تو دل را چمن سینه کند
نگه گرم تو جان در تن آیینه کند
هوش مصنوعی: چشم‌ها و مژگان تو دل را مانند چمنی سرسبز می‌کند و نگاه گرم تو جان را در دل مانند آینه‌ای روشن و شفاف می‌سازد.
چشم بد دور فلک گوشه چشمی دارد
غم پارینه ما را می پارینه کند
هوش مصنوعی: آسمان چشم‌داشتی به ما دارد و با نگاهی گذرا، غم‌های گذشته‌مان را باز هم زنده می‌کند.
شهد الفت به قوام آمد و حسرت باقی است
عمر جاوید علاج غم دیرینه کند
هوش مصنوعی: عشق و دوستی مانند عسل شیرین و خوشمزه است، اما حسرت و اندوه هنوز باقی مانده است. زندگی جاویدان می‌تواند درمانی برای غم‌های قدیمی باشد.
آنکه یکرنگی ما را گل بی رنگ شناخت
دل ما را برد آیینه بی کینه کند
هوش مصنوعی: کسی که صداقت و یکرنگی ما را به عنوان بی‌معنی درک کرد، دل ما را به زودی به دست می‌آورد و مانند آینه‌ای بی‌کینه است.
خون خورد توبه که خون در دل ما کرد اسیر
تا به کی شنبه ما را شب آدینه کند
هوش مصنوعی: توبه ما به خاطر درد و رنجی که در دل‌مان به وجود آمده، به شدت آسیب دیده است و حالا نمی‌دانیم تا چه زمانی باید در این وضعیت بمانیم، در حالی که روزهای جمعه برای ما به شب تبدیل می‌شود و انگار این وضعیت هرگز به پایان نخواهد رسید.