گنجور

شمارهٔ ۵۹۱

گه نگاهش کاروان چشم آهو می‌زند
گاه چشمش راه یک بتخانه جادو می‌زند
گریه کردم راه طعن دوستداران بسته شد
از شکایت زخم شمشیر زبان بو می‌زند؟
گرچه پُر طفل است پُر داناست در سنگین‌دلی
گاه دشمن می‌نوازد گه دعاگو می‌زند
آتش شوق از کجا و آب شمشیر از کجا
خون ما ساغر به یاد تیغ ابرو می‌زند
بت‌پرستی حیرت آیینه خوبی شد اسیر
کز ادب آیینه در پیشش دو زانو می‌زند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گه نگاهش کاروان چشم آهو می‌زند
گاه چشمش راه یک بتخانه جادو می‌زند
هوش مصنوعی: گاهی نگاه او مانند کاروانی است که در دشت می‌دود و گاهی چشمش به سوی بتخانه‌ای می‌نگرد که جادو دارد.
گریه کردم راه طعن دوستداران بسته شد
از شکایت زخم شمشیر زبان بو می‌زند؟
هوش مصنوعی: گریه کردم و از آن‌جا که معذرت‌خواهی و شکایت من به هیچ جا نرسید، به نظر می‌رسد که محبت‌های دوستان از من دور شده است. زخم‌هایی که به من وارد شده، همچنان در کلامم حس می‌شود.
گرچه پُر طفل است پُر داناست در سنگین‌دلی
گاه دشمن می‌نوازد گه دعاگو می‌زند
هوش مصنوعی: هرچند که دلش پر از جوانی و بی‌پختگی است، اما در سختی‌ها گاهی به دشمن خود محبت می‌کند و گاهی نیز برای او دعا می‌کند.
آتش شوق از کجا و آب شمشیر از کجا
خون ما ساغر به یاد تیغ ابرو می‌زند
هوش مصنوعی: شوق و علاقه‌ای که در دل داریم چطور به وجود آمده و قدرتی که در شمشیر نهفته است از کجا آمده؟ خون ما به یاد زیبایی و ظرافت ابروی تو به طور پیوسته در حال جاری است.
بت‌پرستی حیرت آیینه خوبی شد اسیر
کز ادب آیینه در پیشش دو زانو می‌زند
هوش مصنوعی: تقدیس و ستایش زیبایی به قدری فریبنده است که حتی آینه‌ی زیبایی نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرد و به خاطر ادب و احترام در برابر او به حالت زانو در می‌آید.