گنجور

شمارهٔ ۵۹

چشمت به خاک ریخته خون پیاله را
بخشیده توتیای نگه چشم لاله را
تا با خیال زلف تو پیوند کرده ام
پیچیده ام به رشته جان تار ناله را
از تاب درد کیست ندانم که نوبهار
تبخاله کرده بر لب جو داغ لاله را
گر بی رخ تو صبح به گلشن رود اسیر
سازد ز گریه داغ دل غنچه ژاله را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشمت به خاک ریخته خون پیاله را
بخشیده توتیای نگه چشم لاله را
هوش مصنوعی: چشمان تو همچون خاک، خون پیاله را به چشمان نازک لاله بخشیده‌اند.
تا با خیال زلف تو پیوند کرده ام
پیچیده ام به رشته جان تار ناله را
هوش مصنوعی: آنقدر به فکر و خیال زلف تو مشغول هستم که تمام وجودم به خاطر این عشق به هم پیچیده و پر از ناله و آه شده است.
از تاب درد کیست ندانم که نوبهار
تبخاله کرده بر لب جو داغ لاله را
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چه کسی از شدت درد تاب و توانش را از دست داده است که در فصل بهار، داغ لاله‌ها بر لب جو به وجود آمده است.
گر بی رخ تو صبح به گلشن رود اسیر
سازد ز گریه داغ دل غنچه ژاله را
هوش مصنوعی: اگر صبح بدون چهره تو به گلستان برود، با اشک‌های دل ش درد، جوانه‌های شبنم را به بند می‌کشد.