گنجور

شمارهٔ ۵۸

داد تاراج مزن صبر نینباشته را
خجل از عشق مکن طاقت پنداشته را
چه دلی داده به دهقانی من ابرکرم
خرمنی ساخته ام دانه ناکاشته را
باغبان چون نکند بستر آسایش خویش
سایه نخل قد از خون دل افراشته را
تهمت آلودگی غیرت جاوید حرام
رشک بر خویش ز بیداد تو نگماشته را
پاک بین باش که آیینه دل ساخته اند
دیده پاس پریشان نظری داشته را
نزند بال هما جزگل خاری بر سر
دست بر دل ز تمنای تو نگذاشته را
نبری نامش اگر ساغر جم گشته اسیر
چشم امید به دست دگران داشته را

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

داد تاراج مزن صبر نینباشته را
خجل از عشق مکن طاقت پنداشته را
هوش مصنوعی: به کسی که صبر ندارد و طاقت عشق را نمی‌تواند تحمل کند، نکذار تا دچار آسیب و ناراحتی شود. اگر عشق را جدی بگیری، نباید خجالت بکشی و باید قدرت تحمل آن را به دست آوری.
چه دلی داده به دهقانی من ابرکرم
خرمنی ساخته ام دانه ناکاشته را
هوش مصنوعی: دل من در روزگار سختی پر از امید و آرزوست. من با زحمت و کوشش خود مشتی از محصول را به دست آورده‌ام، در حالی که هیچ دانه‌ای نکاشته‌ام.
باغبان چون نکند بستر آسایش خویش
سایه نخل قد از خون دل افراشته را
هوش مصنوعی: باغبان اگر به فکر آسایش خود نباشد، چطور می‌تواند نخل بلندی را که از دل خسته و پر از درد به بار آمده، سایه‌سار کند؟
تهمت آلودگی غیرت جاوید حرام
رشک بر خویش ز بیداد تو نگماشته را
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به انتقاد از افرادی می‌پردازد که به غیرت و شرافت دیگران اتهام می‌زنند و خود به انجام کارهای نادرست مشغولند. به عبارتی، شاعر به این نکته اشاره می‌کند که چگونه برخی افراد به خاطر ناهنجاری‌های خود، به دیگران حسد می‌ورزند و در واقع، خود را در جایی متهم می‌کنند که برایشان ناپسند است.
پاک بین باش که آیینه دل ساخته اند
دیده پاس پریشان نظری داشته را
هوش مصنوعی: دل خود را از آلودگی‌ها پاک نگه‌دار و با دقت نگاه کن، زیرا چشمان تو مانند آینه‌ای است که تصاویر روشن و روشنی را نشان می‌دهد و نمی‌خواهد به گرد و غبار تردید و بی‌نظمی آلوده شود.
نزند بال هما جزگل خاری بر سر
دست بر دل ز تمنای تو نگذاشته را
هوش مصنوعی: پرنده‌ای چون قناری نمی‌تواند پرواز کند، مگر بر روی گلی، و بر دل من، آرزوی تو چنان سنگینی کرده که دیگر هیچ چیز اجازه نمی‌دهد به آرامش برسم.
نبری نامش اگر ساغر جم گشته اسیر
چشم امید به دست دگران داشته را
هوش مصنوعی: اگر نامش را از یاد ببری، ساغر و جام پر از شراب هم نمی‌تواند او را رها کند، چون همواره به چشم امید به دست دیگران نگاه می‌کند.