شمارهٔ ۵۷
رخصت کشتنم بده نرگس کم نگاه را
یا مکن آشنای دل گرمی گاه گاه را
می کنم اضطراب را پیش تو پاسبان دل
تا نبرد ز دیده ام چاشنی نگاه را
شب که خیال چشم او خواب رباید از نظر
سرمه کشم ز دود دل چشم سفید ماه را
زهر شکایتم به دل شکر شکر می شود
چون به لب آشنا کند خنده عذرخواه را
دشمن خویش را کسی راه به خانه چون دهد
کی کنم آشنای دل طاقت عمر کاه را
هرکه زپاکی نفس همچو اسیر دم زند
آینه اثرکند گریه صبحگاه را
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رخصت کشتنم بده نرگس کم نگاه را
یا مکن آشنای دل گرمی گاه گاه را
هوش مصنوعی: اجازه بده که من هم از زیباییهای چشمانت بهره ببرم، یا اینکه اگر نمیخواهی به من نزدیک شوی، حداقل گاهی دل مرا گرم کن.
می کنم اضطراب را پیش تو پاسبان دل
تا نبرد ز دیده ام چاشنی نگاه را
هوش مصنوعی: میخواهم در حضور تو، دل را از اضطراب حفظ کنم تا نگاه تو را از چشمانم نگیرد.
شب که خیال چشم او خواب رباید از نظر
سرمه کشم ز دود دل چشم سفید ماه را
هوش مصنوعی: در شب که فکر و خیال چشمان او خواب را از من میگیرد، از غم دلم سرمهکاری میکنم و چشمان روشن ماه را تحت تأثیر قرار میدهم.
زهر شکایتم به دل شکر شکر می شود
چون به لب آشنا کند خنده عذرخواه را
هوش مصنوعی: اگرچه دل از شکایتهای من پر شده، اما این دردها در دل به sweetness تبدیل میشوند. چون وقتی لبخند عذرخواهی به گوینده میزند، همه چیز تغییر میکند.
دشمن خویش را کسی راه به خانه چون دهد
کی کنم آشنای دل طاقت عمر کاه را
هوش مصنوعی: کسی که دشمنش را به خانه راه میدهد، من چگونه میتوانم با دل خستهام، دوستی کنم؟ عمر انسان به مانند کاه، زودگذر و کوتاه است.
هرکه زپاکی نفس همچو اسیر دم زند
آینه اثرکند گریه صبحگاه را
هوش مصنوعی: هر کسی که با نیت خالص و پاک خود به سخن بپردازد، میتواند تأثیری شگرف مانند بر جای گذارد، همانطور که گریه صبحگاهی به آینه، اثر میگذارد.