شمارهٔ ۵۸۸
بیدلان ملک وفا را نه به خاتم گیرند
رقم گریه نویسند و دو عالم گیرند
آه پنهان جگر سوختگان رسوایی است
پرده شعله به روی دل بیغم گیرند
تنم از داغ جنون آینه شعله نماست
عضو عضوم سبق سوختن از هم گیرند
راز داران خیال رخت از دیده پاک
سینه را چون گل آیینه به شبنم گیرند
چاره درد دل گریه پرستان وفا
با گلابی است که از اشک دمادم گیرند
با خیالت نکنم عیش ابد می ترسم
که نشان غمت از خاطر خرم گیرند
در حسابند ز من عاقل و دیوانه اسیر
بیش از آن درد تو دارم که مرا کم گیرند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیدلان ملک وفا را نه به خاتم گیرند
رقم گریه نویسند و دو عالم گیرند
هوش مصنوعی: عاشقان وفادار، سرنوشت خود را با نشانههای گریه و اشک رقم میزنند و به جای آنکه به ظاهر و نشانههای مادی توجه کنند، تمام جهان را در دل خود جای میدهند.
آه پنهان جگر سوختگان رسوایی است
پرده شعله به روی دل بیغم گیرند
هوش مصنوعی: ناله و آه کسانی که دلشان سوخته، نشانهای از درد و عذاب آنهاست. این در حالی است که شعلههای درد و ناراحتی به آرامی بر دلهای بیخیال و بیخبر حاکم میشود.
تنم از داغ جنون آینه شعله نماست
عضو عضوم سبق سوختن از هم گیرند
هوش مصنوعی: بدن من از شدت جنون مانند آینهای است که شعلهها را نشان میدهد. هر بخش از بدنم به گونهای است که گویی در حال سوختن است و همه اجزای آن با هم در این آتش به هم میپیوندند.
راز داران خیال رخت از دیده پاک
سینه را چون گل آیینه به شبنم گیرند
هوش مصنوعی: کسانی که رازهای عشق را در دل دارند، وقتی به یاد تو هستند، دلشان را از نگرانی پاک کرده و مثل گلی که در قطرههای شبنم درخشش دارد، به زیبایی و پاکی مینگرند.
چاره درد دل گریه پرستان وفا
با گلابی است که از اشک دمادم گیرند
هوش مصنوعی: برای درمان دلهای دردمند و وفادار، اشکهایی که به طور مداوم میریزند، مانند گلابی هستند که میتوانند آرامش بخشد.
با خیالت نکنم عیش ابد می ترسم
که نشان غمت از خاطر خرم گیرند
هوش مصنوعی: من از این میترسم که خوشی ابدیام را با یاد تو خراب کنم، چرا که ممکن است نشانهای از غمت بر دل شادمانم بماند.
در حسابند ز من عاقل و دیوانه اسیر
بیش از آن درد تو دارم که مرا کم گیرند
هوش مصنوعی: من از آنچه که دیگران دربارهٔ من فکر میکنند، بیشتر از آنچه که خودم در کارشان دخالت میکنم، دردمند هستم. آنها من را تنها یک دیوانه یا عاقل میدانند، اما من در درونم احساسات و دردهایی دارم که فراتر از تصور آنهاست.