گنجور

شمارهٔ ۵۸۲

عشق نگشوده طلسمی است که بر دل بستند
آه از این عقده آسان که چه مشکل بستند
گرچه صید قفسم کی روم از خاطر دام
در هواداری من عهد به یک دل بستند
عشق موجی است که ساغر کش گرداب فناست
لب این بحر ز خمیازه ساحل بستند
جگر صید حرم سوز شهیدان وفا
اول احرام به نقش پی قاتل بستند
شدم آواره و بی دام ندیدم طرفی
پایم از رشته صد راه به منزل بستند
رخصت گفت و شنید از نگهت داشت اسیر
دل و جان راهش از اندیشه باطل بستند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق نگشوده طلسمی است که بر دل بستند
آه از این عقده آسان که چه مشکل بستند
هوش مصنوعی: عشق مانند طلسمی نادیده است که بر دل انسان پنهان شده است. افسوس بر این درد بزرگ که به سادگی به وجود آمده، اما حل کردنش کار آسانی نیست.
گرچه صید قفسم کی روم از خاطر دام
در هواداری من عهد به یک دل بستند
هوش مصنوعی: هرچند که من در دام عشقم گرفتارم، اما چگونه می‌توانم از یاد آن کسانی که در عشق به من وفادار بودند، فراموش کنم؟
عشق موجی است که ساغر کش گرداب فناست
لب این بحر ز خمیازه ساحل بستند
هوش مصنوعی: عشق مانند موجی است که در دریا به وجود آمده و ساغرهایی که در آن وجود دارند، درگیر گرداب فنا هستند. لب این دریا به خاطر خمیازه و بی‌حالی ساحل بسته شده است.
جگر صید حرم سوز شهیدان وفا
اول احرام به نقش پی قاتل بستند
هوش مصنوعی: در این بیت، به تصویر کشیدن حزن و غم ناشی از فراق و شهادت شهیدان اشاره شده است. جانی که در برابر حرم و مقدس ماندن از خود گذشتگی نشان می‌دهد، به نوعی به عنوان اولین قدم در سفر معنوی و مذهبی خود، در دلش تصویری از وفا و بازماندگی را به یادگار گذاشته است. این تصویر بیانگر عمق احساسات و ارادت نسبت به شهیدان و ارزش‌هایی است که آن‌ها به خاطر حفظ آن‌ها جان خود را فدای کرده‌اند.
شدم آواره و بی دام ندیدم طرفی
پایم از رشته صد راه به منزل بستند
هوش مصنوعی: من آواره شدم و هیچ راه‌حلی ندیدم. پایم در حالی که از هزار راه به سوی خانه می‌رفتم، گرفتار شد.
رخصت گفت و شنید از نگهت داشت اسیر
دل و جان راهش از اندیشه باطل بستند
هوش مصنوعی: اجازه گرفت و از نگاهی که به او داشت، دل و جانش اسیر شد و راهش را از افکار بیهوده بسته دید.