گنجور

شمارهٔ ۵۸۱

از دلم روزی که طرح روزگار انداختند
گل ز اشکم در گریبان بهار انداختند
صیدگاه از قطره خون صد گل منت بچید
بسکه این ترکان ز استغنا شکار انداختند
بیخودم کردند از این بیهوش داروی حیات
غافلم در جرگه لیل و نهار انداختند
این خدا ترسان که دامن می کشند از بوی گل
خار در پیراهن عاشق چکار انداختند
نشئه هستی به غیر از دردسر سودی نداشت
ساغری دادند و ما را در خمار انداختند
از هجوم صید جای جنبش مژگان نماند
این سیه چشمان چه تیری بر شکار انداختند
تا برد پروانه را مستانه خواب سوختن
در حریم شعله فرش زرنگار انداختند
کم نگاهان از فریب وعده وصل اسیر
هستی ما را ز چشم روزگار انداختند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از دلم روزی که طرح روزگار انداختند
گل ز اشکم در گریبان بهار انداختند
هوش مصنوعی: از زمانی که تقدیر شکل گرفت، گلی از اشک‌های من در دل بهار رویید.
صیدگاه از قطره خون صد گل منت بچید
بسکه این ترکان ز استغنا شکار انداختند
هوش مصنوعی: در اینجا فردی به زیبایی و لطافت گل‌ها اشاره دارد و می‌گوید که از قطره خون آن‌ها به اندازه‌ای بهره‌برداری کرده که شکارچیان با وجود بی‌نیازی‌شان، همچنان به شکار می‌پردازند. به عبارت دیگر، این ترکان با وجود اینکه به چیزهای دیگری نیاز ندارند، همچنان سرگرم گرفتن زیبایی‌ها و لذت‌ها هستند.
بیخودم کردند از این بیهوش داروی حیات
غافلم در جرگه لیل و نهار انداختند
هوش مصنوعی: مرا به خاطر دارویی که به من داده‌اند، از خودم بی‌خبر کرده‌اند و نمی‌دانم که زندگی‌ام زیر نظر شب و روز در حال سپری شدن است.
این خدا ترسان که دامن می کشند از بوی گل
خار در پیراهن عاشق چکار انداختند
هوش مصنوعی: این خداوندی که برخی از او وحشت دارند، چه دردی را به عاشقانی زده که از بوی گل و خار به ستوه آمده‌اند.
نشئه هستی به غیر از دردسر سودی نداشت
ساغری دادند و ما را در خمار انداختند
هوش مصنوعی: حالت زندگی فقط با مشکلات و دردسرها همراه بود و هیچ فایده‌ای نداشت. به ما نوشیدنی‌ای دادند که ما را در حال مستی و غفلت قرار داد.
از هجوم صید جای جنبش مژگان نماند
این سیه چشمان چه تیری بر شکار انداختند
هوش مصنوعی: ناگهان تیرگی چشمان زیبای او به قدری قوی بود که دیگر جایی برای تحرک مژه‌ها باقی نماند. آن‌ها چگونه این تیر را بر هدف خود رها کردند!
تا برد پروانه را مستانه خواب سوختن
در حریم شعله فرش زرنگار انداختند
هوش مصنوعی: پروانه را در حالت مستی به خواب بردند و در حریم آتش، فرش زیبایی از زرنگار برپا کردند.
کم نگاهان از فریب وعده وصل اسیر
هستی ما را ز چشم روزگار انداختند
هوش مصنوعی: نگاه کم‌عمق‌ها به فریب وعده‌ی وصال، ما را به دام بی‌خبری از واقعیت‌ها انداخت.