گنجور

شمارهٔ ۵۷۸

همچو خس آیینه پرداز شرارم کرده اند
همچو جوهر وقف تیغ آبدارم کرده اند
تا کنم پرواز بال از زخم تیغم داده اند
تا سبک برخیزم از پستی غبارم کرده اند
دور گرد صیدگاه التفاتم دیده اند
وز تغافلهای پی در پی شکارم کرده اند
بهر زهر آشامی غم کام تلخم داده اند
از برای ترکتاز شعله خارم کرده اند
بلبل و پروانه از بس پاکبازم دیده اند
از هوا داری گل آتش نثارم کرده اند
خضر راه من به کوی آشنا بیگانگی است
بحر آشوب فراق بیقرارم کرده اند
تا نگردد خضر راه قرب من بیگانگی
از قرار آشنایی بیقرارم کرده اند
بار بی برگی به نخل باغ عیشم داده اند
خون سرسبزی طراز نوبهارم کرده اند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همچو خس آیینه پرداز شرارم کرده اند
همچو جوهر وقف تیغ آبدارم کرده اند
هوش مصنوعی: مانند علفی که در آتش می‌سوزد، من را نیز تحت تاثیر قرار داده‌اند و مانند مایعی که بر تیغ تیز ریخته می‌شود، وجودم را سرشار از حیات و انرژی کرده‌اند.
تا کنم پرواز بال از زخم تیغم داده اند
تا سبک برخیزم از پستی غبارم کرده اند
هوش مصنوعی: به خاطر جراحتی که بر جسمم وارد شده، نتوانسته‌ام پرواز کنم و همچنان در خاک و غبار پایین مانده‌ام. این زخم‌ها باعث شده‌اند که نتوانم به آسانی از زمین برخیزم.
دور گرد صیدگاه التفاتم دیده اند
وز تغافلهای پی در پی شکارم کرده اند
هوش مصنوعی: در اطراف من، شکارگاه پر از توجهات است و به خاطر نادیده گرفتن‌های مکرر، مرا گرفتار کرده‌اند.
بهر زهر آشامی غم کام تلخم داده اند
از برای ترکتاز شعله خارم کرده اند
هوش مصنوعی: برای من زهر غم را آماده کرده‌اند و به خاطر تهاجم به من، شعله‌های سوزان را در وجودم ایجاد کرده‌اند.
بلبل و پروانه از بس پاکبازم دیده اند
از هوا داری گل آتش نثارم کرده اند
هوش مصنوعی: بلبل و پروانه به خاطر عشق و ارادت من به گل، من را بسیار پاکباز و فداکار دیده‌اند و به همین خاطر از عشق من آتش به دل دارند.
خضر راه من به کوی آشنا بیگانگی است
بحر آشوب فراق بیقرارم کرده اند
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر احساس ناامنی و بیگانگی خود را ابراز می‌کند. او می‌گوید که در مسیر عشق به فردی آشنا، احساس کفریتی دارد. جدایی و دوری از آن شخص باعث شده است که در درونش تلاطمی ایجاد شود و آرامش را از او بگیرد.
تا نگردد خضر راه قرب من بیگانگی
از قرار آشنایی بیقرارم کرده اند
هوش مصنوعی: تا زمانی که خضر (نماد راهنما) به من راه قرب و نزدیکی نشان ندهد، بیگانگی و دوری از آشنایان، مرا ناآرام و بیقرار کرده است.
بار بی برگی به نخل باغ عیشم داده اند
خون سرسبزی طراز نوبهارم کرده اند
هوش مصنوعی: یک نخل بی‌ثمر در باغ شادی من قرار داده‌اند و خون سرسبزی را که نشانه بهار نو است، از من گرفته‌اند.