گنجور

شمارهٔ ۵۷۲

چشم ما پاک بود پاک حیا می داند
دل ما صاف بود صاف وفا می داند
کعبه و دیر وطن گشت و غریبیم هنوز
نوبر سجده نکردیم خدا می داند
خاطر نازک حسن آینه عشق نماست
هر چه خود می کند از جانب ما می داند
پر زبیگانگی چشم تو رسوا شده ایم
با دل ما غم پنهانی ما می داند
نمک غم به اسیر ستمت باد حرام
که سر خویش ز تیغ تو جدا می داند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم ما پاک بود پاک حیا می داند
دل ما صاف بود صاف وفا می داند
هوش مصنوعی: چشم ما نگاهی منزه دارد و حیا می‌داند که دل ما خالص و بدون آلودگی است و وفا را درک می‌کند.
کعبه و دیر وطن گشت و غریبیم هنوز
نوبر سجده نکردیم خدا می داند
هوش مصنوعی: ما در حال حاضر از کعبه و معبد دور هستیم و هنوز در غربت به سر می‌بریم. حتی یک بار هم برای پرستش، به درستی سجده نکرده‌ایم و هیچ‌کس جز خدا به حال و احوال ما آگاه نیست.
خاطر نازک حسن آینه عشق نماست
هر چه خود می کند از جانب ما می داند
هوش مصنوعی: دل حساس زیبایی، همچون آینه‌ای از عشق است و هر چیزی که خود انجام می‌دهد، از طرف ما به خوبی آگاه است.
پر زبیگانگی چشم تو رسوا شده ایم
با دل ما غم پنهانی ما می داند
هوش مصنوعی: چشم تو باعث شده که ما به شدت در تنهایی و بیگانگی احساس کنیم. دل ما نیز از اندوهی که در درون داریم باخبر است.
نمک غم به اسیر ستمت باد حرام
که سر خویش ز تیغ تو جدا می داند
هوش مصنوعی: خدا نکند که اسیر ستم تو از غم نمک بخورد، زیرا او می‌داند که زندگی‌اش در خطر است و نمی‌خواهد از تیغ تو آسیب ببیند.