گنجور

شمارهٔ ۵۷۰

رفتم از هوش نگاه که به یادم آمد
آب گشتم سر راه که به یادم آمد
شد به گلزار جگر ناله من سرو روان
قامت جلوه پناه که به یادم آمد
گل کند گل مژه چشم غزالم به نظر
شوخی طرف کلاه که به یادم آمد
حیرتت بیخبر آورده به نظاره هجوم
صف مژگان سیاه که به یادم آمد
الفتم سرمه کش دیده حیرت شد اسیر
نگه حوصله کاه که به یادم آمد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رفتم از هوش نگاه که به یادم آمد
آب گشتم سر راه که به یادم آمد
هوش مصنوعی: در اثر زیبایی چشمان معشوق، بی‌هوش شدم و به یاد این موضوع افتادم که مانند آب روان در مسیر زندگی‌ام هستم.
شد به گلزار جگر ناله من سرو روان
قامت جلوه پناه که به یادم آمد
هوش مصنوعی: در باغی زیبا، ناله‌ای از دل من به گوش می‌رسد؛ مانند سرخی کهن، قد بلندی جلویی را می‌سازد و یادش در ذهن من زنده می‌شود.
گل کند گل مژه چشم غزالم به نظر
شوخی طرف کلاه که به یادم آمد
هوش مصنوعی: گلابی که از گل مژه‌های چشم محبوبم به وجود آمده، مرا وادار به یادآوری شوخی‌اش کرده است. وقتی کلاهش را به یاد می‌آورم، حس خاصی به من دست می‌دهد.
حیرتت بیخبر آورده به نظاره هجوم
صف مژگان سیاه که به یادم آمد
هوش مصنوعی: حیرت و شگفتی‌ات را نادانسته با خودت آورده‌ای تا به تماشای هجوم زیبایی و جذابیت چشمان سیاه من بنشینی؛ چراکه در یادم آمد که تو چگونه به اینجا آمده‌ای.
الفتم سرمه کش دیده حیرت شد اسیر
نگه حوصله کاه که به یادم آمد
هوش مصنوعی: چشمانم به زیبایی او خیره شده و حیرت‌زده شدم، تا جایی که تحمل یادآوری او را ندارم و اسیر این افکار شده‌ام.