شمارهٔ ۵۵
نگه دزد فریبد رم آن بدخو را
مژه برهم نزنم تا نکنم صید او را
چه غباری که پری دیده آشوبی نیست
تا نظر کرده ای از گردش چشم آهو را
گشت عمری که نظرکرده خورشید دل است
می دمد صبح به هر جا که نهم پهلو را
دشت را ناله ناقوس دلم بتکده ساخت
چون نگاه تو فرنگی نکشد آهو را
در نظر سیر تماشای ضیایی دارم
صیقل از گریه دهم آینه زانو را
هرزه خندی نشود گوشزد غنچه اسیر
باغبان در کند از باغ گل خودرو را
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نگه دزد فریبد رم آن بدخو را
مژه برهم نزنم تا نکنم صید او را
هوش مصنوعی: نگاه مواظب، او را فریب میدهد. من آن بدجنس را با چشم بر هم زدن به دام نمیاندازم تا شکارش کنم.
چه غباری که پری دیده آشوبی نیست
تا نظر کرده ای از گردش چشم آهو را
هوش مصنوعی: به هیچوجه دل و خیال تو آرام نیست، چرا که تا زمانی که به چشمهای آهو نگاه کردی، خود را در گرد و غباری از پریشانی یافتید.
گشت عمری که نظرکرده خورشید دل است
می دمد صبح به هر جا که نهم پهلو را
هوش مصنوعی: سالها گذشته است و عشق من همواره مانند خورشید در دل دیگران میدرخشد. هر کجا که بروم، نور عشق و محبت او را با خود دارم.
دشت را ناله ناقوس دلم بتکده ساخت
چون نگاه تو فرنگی نکشد آهو را
هوش مصنوعی: دشت صداهایی غمانگیز دارد که تنهایی و درد دل مرا یادآوری میکند، زیرا چشمان تو مانند جلوهای از زیبایی نیست که بتواند آرامش و شجاعت را به موجودات حیوانی بازگرداند.
در نظر سیر تماشای ضیایی دارم
صیقل از گریه دهم آینه زانو را
هوش مصنوعی: من در نگاه خود تماشای روشنی و زیبایی دارم و میخواهم با اشکهایم، آینهای که در زانوی من است را جلا دهم.
هرزه خندی نشود گوشزد غنچه اسیر
باغبان در کند از باغ گل خودرو را
هوش مصنوعی: آشکار نیست که یک غنچه در باغ، نمیتواند به راحتی با باغبان صحبت کند و از او شکایت کند. او در برابر باغبان ناتوان است و نمیتواند توجهش را به جوانههای آزاد و وحشی جلب کند.