گنجور

شمارهٔ ۵۳

کی ز دل بیرون کنم درد تمنای تو را
چون توانم دید خالی جای غم‌های تو را
گریه تا مکتوب اشکم را به صحرا برده است
روح مجنون کرده استقبال رسوای تو را
دیده ام گلدسته می بندد ز عمر جاودان
باغبان خضر است گلزار تماشای تو را
صد خیابان سرو بالا می کشد از دیده ام
در نظر دارم خیال سرو بالای تو را
گشته‌ایم از دیدن روی تو بیخود چون اسیر
چون تواند دید چشم من سراپای تو را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کی ز دل بیرون کنم درد تمنای تو را
چون توانم دید خالی جای غم‌های تو را
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم درد اشتیاق تو را از دل بیرون کنم، وقتی که غم‌های تو را در دل احساس می‌کنم و هیچ چیزی جای آن‌ها را نمی‌گیرد؟
گریه تا مکتوب اشکم را به صحرا برده است
روح مجنون کرده استقبال رسوای تو را
هوش مصنوعی: گریه‌ام آن‌قدر شدت گرفته که اشک‌هایم به صحرا رفته‌اند و روح مجنون به سوی تو می‌آید و تو را با رسوایی‌ات استقبال می‌کند.
دیده ام گلدسته می بندد ز عمر جاودان
باغبان خضر است گلزار تماشای تو را
هوش مصنوعی: به چشم خود دیده‌ام که باغبان خضر، که نماد زندگی ابدی است، برای گلزار زیبای تو خود را آماده می‌کند.
صد خیابان سرو بالا می کشد از دیده ام
در نظر دارم خیال سرو بالای تو را
هوش مصنوعی: از چشمانم، تصویر سروهایی که درختان بلندی هستند، به تعداد زیاد در ذهنم ظاهر می‌شود و من همیشه در ذهنم، خیال و تصویر سرو بلندی مانند تو را دارم.
گشته‌ایم از دیدن روی تو بیخود چون اسیر
چون تواند دید چشم من سراپای تو را
هوش مصنوعی: ما از دیدن چهره‌ی تو به حالت مستی افتاده‌ایم، مانند کسی که در بند است. چگونه می‌تواند چشم من تمام وجود تو را ببیند؟