گنجور

شمارهٔ ۵۲

کرده نور دیده خود خواب شیرین تو را
کس ندارد دولت بیدار بالین تو را
خواب در چشمم نمی آید که یک ره چون رکاب
پرده ای از دیده سازم خانه زین تو را
خنده اش چون غنچه می گردید زیر لب گره
گل اگر می دید شرم برگ نسرین تو را
یا رب از پرواز ماند بال نسر طایرش
گر ز صیدم باز دارد چرخ شاهین تو را
همچو جوهر جوشد از تیغ زبانم حرف شکر
گر به کام خویش بینم خنجر کین تو را
گیرد از مژگان دل آشفته سرمشق جنون
دیده گر درخواب بیند خط مشکین تو را
ای خوش آن بخت بلندی کز پی صید اسیر
مشرق خورشید بینم خانه زین تو را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کرده نور دیده خود خواب شیرین تو را
کس ندارد دولت بیدار بالین تو را
هوش مصنوعی: کسی را نیافته‌ام که در بیداری به خواب شیرین تو بیندیشد و همچنین کسی نیست که بتواند از خوشی و نعمت کنار تو بودن بهره‌مند شود.
خواب در چشمم نمی آید که یک ره چون رکاب
پرده ای از دیده سازم خانه زین تو را
هوش مصنوعی: چشمم خواب نمی‌بیند، زیرا می‌خواهم پرده‌ای به دور از دیدگانم بیفکنم تا خانه تو را زینت دهم.
خنده اش چون غنچه می گردید زیر لب گره
گل اگر می دید شرم برگ نسرین تو را
هوش مصنوعی: لبخند او به زیبایی غنچه‌ای است که با دیدن گل، شرم را در چهره‌ی نرگس تو حس می‌کند.
یا رب از پرواز ماند بال نسر طایرش
گر ز صیدم باز دارد چرخ شاهین تو را
هوش مصنوعی: ای پروردگار، اگرچه بال نسر در پرواز مانده، اما اگر چرخ زمان مرا از شکار بازدارد، مطمئن باش که تو را فراموش نخواهم کرد.
همچو جوهر جوشد از تیغ زبانم حرف شکر
گر به کام خویش بینم خنجر کین تو را
هوش مصنوعی: زبان من مانند جوهر است که با تیغش به جوش می‌آید. اگر حرفی شیرین بزنم، این را برای خودم می‌بینم که چگونگی سختی و کینه را ملاحظه می‌کنم.
گیرد از مژگان دل آشفته سرمشق جنون
دیده گر درخواب بیند خط مشکین تو را
هوش مصنوعی: اگر کسی در خواب با مژگان تو خطی سیاه ببیند، دلش به خاطر آن دچار آشفتگی و جنون خواهد شد.
ای خوش آن بخت بلندی کز پی صید اسیر
مشرق خورشید بینم خانه زین تو را
هوش مصنوعی: ای کاش بخت بلندی داشته باشم که بتوانم به دنبال شکار از شرق خورشید، خانه تو را ببینم.