گنجور

شمارهٔ ۵۱

اگر ز درد نشانی بود فغان تو را
شکستگی نکند صید استخوان تو را
به راه بیدلی خود چو عکس آینه باش
که از تو شوق کند جستجو نشان تو را
برو ز خاطر پرواز تا به گلزاری
که دام سبز کند گرد خون چکان تو را
زخویش بگذر و سرگرم جستجویی گرد
که نور دیده نماید یقین گمان تو را
سپند گریه بسوزم چو گرم جلوه شوی
مباد چشم بد آیین گلستان تو را
که داد خنده رنگین و پرگشودن شوخ
بهار زخم دل و بلبل گمان تو را؟
به چشم آینه و آب اعتباری نیست
حیا به دیده کشد گرد آستان تو را
همین بس است که درگلستان وحشت اسیر
شمرده است غنیمت جنون فغان تو را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر ز درد نشانی بود فغان تو را
شکستگی نکند صید استخوان تو را
هوش مصنوعی: اگر از درد و رنج تو نشانه‌ای باشد، ناله‌ات هیچ‌گاه نتواند تو را ضعیف یا شکسته کند و شکار تو از استخوان‌هایت نگذرد.
به راه بیدلی خود چو عکس آینه باش
که از تو شوق کند جستجو نشان تو را
هوش مصنوعی: در مسیر بی‌قراری و بی‌تابی خود، مانند آینه‌ای باش که تصویر تو را منعکس می‌کند؛ چرا که دیگران به خاطر اشتیاقی که به تو دارند، به دنبال نشانه‌ای از تو خواهند بود.
برو ز خاطر پرواز تا به گلزاری
که دام سبز کند گرد خون چکان تو را
هوش مصنوعی: به دنبال جایی باش که از یاد و خاطراتت دور شوی و به باغی بروی که سرسبز و شاداب است و بتوانی در آنجا از غم و درد دوری کنی.
زخویش بگذر و سرگرم جستجویی گرد
که نور دیده نماید یقین گمان تو را
هوش مصنوعی: برای اینکه به نتیجه واقعی برسید، از خودگذشتگی کنید و به دنبال حقیقت بگردید تا روشنایی و روشنی در چشمان شما، یقین را به جای گمان به ارمغان آورد.
سپند گریه بسوزم چو گرم جلوه شوی
مباد چشم بد آیین گلستان تو را
هوش مصنوعی: اگر روزی بخواهی جلوه‌گری کنی و درخشانی، من به خاطر تو سوگواری می‌کنم و نگرانم که چشم‌های بدخواه به زیبایی‌های تو آسیب بزنند.
که داد خنده رنگین و پرگشودن شوخ
بهار زخم دل و بلبل گمان تو را؟
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و شادی بهار اشاره دارد که می‌تواند رنگ و خنده را به زندگی ببخشد، در حالی که دل‌های زخمی و نگران بلبل‌ها را نیز به یاد می‌آورد. به عبارت دیگر، بهار با تمام زیبایی‌ها و شگفتی‌هایش می‌تواند لحظات سخت و غمناک را تحت‌الشعاع قرار دهد.
به چشم آینه و آب اعتباری نیست
حیا به دیده کشد گرد آستان تو را
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به این نکته اشاره می‌کند که ارزش و اعتبار در دنیای ظاهر و نما، مانند آینه و آب، چندان مهم نیستند. آنچه واقعاً دارای ارزش است، حیا و شخصیت فرد است که در نزد خدا یا هر مقام بلندی جلوه پیدا می‌کند. به عبارت دیگر، زیبایی و جذابیت‌های ظاهری نمی‌توانند به اندازه‌ی شخصیت درونی و احترام به دیگران اهمیت داشته باشند.
همین بس است که درگلستان وحشت اسیر
شمرده است غنیمت جنون فغان تو را
هوش مصنوعی: کافی است که در باغ وحشت، حس و حال دیوانگی تو به عنوان یک ارزش و هدیه محسوب می‌شود.