گنجور

شمارهٔ ۴۲

چمن جلوه کن غبار مرا
سبز کن باغ انتظار مرا
دل و یادش خدا نگهدارد
در طلسم خزان بهار مرا
عشق دیوانه خوش تماشایی است
سیر کن سیر کار و بار مرا
خنده می آیدم چو می پرسی
سبب گریه های زار مرا
سبق نازخوان چه وقت خط است
مکن آشفته روزگار مرا
آنکه یک صید دامش آزادی است
کی رها می کند شکار مرا
تاب دوری بس است اسیر امان
سوختی سوختی قرار مرا

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چمن جلوه کن غبار مرا
سبز کن باغ انتظار مرا
هوش مصنوعی: ای چمن، جلوه‌گری کن و غبار خسته‌ام را بزدای و باغ آرزوهایم را سرسبز کن.
دل و یادش خدا نگهدارد
در طلسم خزان بهار مرا
هوش مصنوعی: دل و یاد او را خدا حفظ کند، در میان زشتی‌های پاییز که بهار مرا گرفته است.
عشق دیوانه خوش تماشایی است
سیر کن سیر کار و بار مرا
هوش مصنوعی: عشق، احساسی است پر از هیجان و جذابیت، مثل یک نمایش زیبا که تماشایش دلپذیر است. به همین خاطر، لحظات و تجارت زندگی‌ام را از زاویه عشق تماشا کن.
خنده می آیدم چو می پرسی
سبب گریه های زار مرا
هوش مصنوعی: وقتی از من می‌پرسی چرا اینقدر زار گریه می‌کنم، فقط می‌توانم بخندم.
سبق نازخوان چه وقت خط است
مکن آشفته روزگار مرا
هوش مصنوعی: بدون اینکه دل من را آشفته کنی، چه زمانی می‌خواهی به من محبت کنی؟
آنکه یک صید دامش آزادی است
کی رها می کند شکار مرا
هوش مصنوعی: کسی که در دامش آزادی دیگران را می‌بیند، هرگز مرا از چنگال خود رها نخواهد کرد.
تاب دوری بس است اسیر امان
سوختی سوختی قرار مرا
هوش مصنوعی: دیگر نمی‌توانم دوری را تحمل کنم، ای معشوق، دلم به شدت می‌سوزد و آرام ندارم.