شمارهٔ ۴۱
لعلت زجام شیر و شکر می دهد مرا
ساغر ز آبروی گوهر می دهد مرا
ساغر به طاق ابروی وحشت کشیده ام
بیگانگی ز خویش خبر می دهد مرا
ساقی ستم ظریف و می از شعله شوخ تر
جامی نداده جامی دگر می دهد مرا
گردم به جستجوی تو پرواز می کند
در خاک هم هوای تو پر می دهد مرا
گر دیده باغبان بهار خیال خویش
شبنم به جای خون جگر می دهد مرا
هر ناله ای که کرد فراموش سینه ام
پیغامی از زبان اثر می دهد مرا
پیغام من شکنجه کش انتظار نیست
قاصد نرفته شوق خبر می دهد مرا
گر دیده بحر گوهر مقصود دامنم
تا ناخدا نوید خبر می دهد مرا
شد گرد عزلتم گل آوارگی اسیر
حب وطن نوید سفر می دهد مرا
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.