گنجور

شمارهٔ ۳۶

بی رخت شکوه ز بخت سیهی نیست مرا
لاف طاقت زده ام کم گنهی نیست مرا
دیده گر جلوه گه گلشن امید شود
همچو نرگس سر و برگ نگهی نیست مرا
حلقه دام در این سلسله محراب دعاست
ورنه در هر دو جهان سجده گهی نیست مرا
می زند سوز دلم طعنه به آرام سپند
به ز آتشکده آرامگهی نیست مرا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی رخت شکوه ز بخت سیهی نیست مرا
لاف طاقت زده ام کم گنهی نیست مرا
هوش مصنوعی: من بی‌وجود تو هیچ شکایتی از سرنوشت ندارم، فقط به خودم می‌گویم که در برابر ناتوانی‌ام کمی تقصیر کرده‌ام.
دیده گر جلوه گه گلشن امید شود
همچو نرگس سر و برگ نگهی نیست مرا
هوش مصنوعی: اگر چشمانم به زیبایی‌های باغ امید بیفتد، مانند نرگس، دیگر سر و سامان و نگاهم را از دست می‌دهم.
حلقه دام در این سلسله محراب دعاست
ورنه در هر دو جهان سجده گهی نیست مرا
هوش مصنوعی: حلقه دام در این راه، به نوعی به عبادت و دعا مربوط می‌شود و این نشان‌دهنده‌ی جاذبه‌ای است که دلم را به خود مشغول کرده است. اما در حقیقت، نه در این دنیا و نه در دنیای دیگر، جایی برای سجده و عبادت برای من نیست.
می زند سوز دلم طعنه به آرام سپند
به ز آتشکده آرامگهی نیست مرا
هوش مصنوعی: دل من به شدت می‌سوزد و این سوزش به درختانی که آرامش می‌دهند، طعنه می‌زند. در حقیقت، من جایی برای آرامش ندارم که مانند آتشکده‌ای باشد.