شمارهٔ ۲۵
در دل گداختیم تمنای خویش را
شاید که ناله گرم کند جای خویش را
فرصت سلم خریده بازار محنتم
امروز می خورم غم فردای خویش را
زان پیشتر که گریه شود رو شناس ما
شستیم سرنوشت مداوای خویش را
آخر دچار کوی تو شد گرد تربتم
دیدم بهار آبله پای خویش را
یاد قدی ز بسکه به دل داشتم اسیر
بگداختم چو شمع سراپای خویش را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در دل گداختیم تمنای خویش را
شاید که ناله گرم کند جای خویش را
هوش مصنوعی: در دل به آرزوهایمان شعله ور هستیم تا شاید صدای دلنشین ما بتواند جایگاه خود را پیدا کند.
فرصت سلم خریده بازار محنتم
امروز می خورم غم فردای خویش را
هوش مصنوعی: امروز در بازار دنیای مشکلات، فرصتی برای آرامش پیدا کردهام و اکنون از غم فردای خود میزنم.
زان پیشتر که گریه شود رو شناس ما
شستیم سرنوشت مداوای خویش را
هوش مصنوعی: قبل از آنکه گریه کنیم، ما مسیر و سرنوشت درمان خود را مشخص کردیم.
آخر دچار کوی تو شد گرد تربتم
دیدم بهار آبله پای خویش را
هوش مصنوعی: در نهایت، در نزدیکی مرگ من، در محله تو، زیبایی و سرسبزی را دیدم که درد و زخمهای پاهایم را فراموش کرده بودم.
یاد قدی ز بسکه به دل داشتم اسیر
بگداختم چو شمع سراپای خویش را
هوش مصنوعی: به یاد محبوبی که خیلی به او دل بسته بودم، به قدری دلم بر او تنگ شده بود که مانند شمعی آب شدم و تمام وجودم را سوزاندم.