شمارهٔ ۲۳
بسکه با حیرت برآوردیم کام خویش را
بر جبین ما نویسد عشق نام خویش را
پیچ و تابم بس نبود از رشک قاصد سوختم
هم نوشتم نامه هم بردم پیام خویش را
شکوه بیجا چرا می کردم از بیداد او
من که از خود می کشیدم انتقام خویش را
داشتم رنگین بهار فرصتی از اشک و آه
وز گل و سنبل گرفتم صبح و شام خویش را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بسکه با حیرت برآوردیم کام خویش را
بر جبین ما نویسد عشق نام خویش را
هوش مصنوعی: به خاطر شگفتیهایی که تجربه کردهایم، عشق خود را بر پیشانی ما بهوضوح مینویسد.
پیچ و تابم بس نبود از رشک قاصد سوختم
هم نوشتم نامه هم بردم پیام خویش را
هوش مصنوعی: من به قدری دچار حسادت شدهام که از شدت آن سوختهام. هم نامه نوشتم و هم پیام خود را منتقل کردم.
شکوه بیجا چرا می کردم از بیداد او
من که از خود می کشیدم انتقام خویش را
هوش مصنوعی: چرا من به طور نادرست از ظلم او گلایه میکردم در حالی که خودم انتقام کارهایم را از خودم میگرفتم؟
داشتم رنگین بهار فرصتی از اشک و آه
وز گل و سنبل گرفتم صبح و شام خویش را
هوش مصنوعی: در فصل بهار، فرصتی را از اشک و ناله و همچنین از گل و سنبل به دست آوردم تا صبح و شبهای خود را پررنگتر و زیباتر کنم.