گنجور

شمارهٔ ۱۵۸

یک حرف شکوه از لب خشنود برنخاست
بسیار سوختیم و زما دود بر نخاست
محروم داشت جلوه دیدارش از ایاز
عاشق به نا امیدی محمود بر نخاست
سیلاب عشق خاک وجودم به باد داد
گردی که بر دل از غم او بود بر نخاست
از بس دلم به دامن همت کشید پای
در پیش پای شاهد مقصود برنخاست
مقصد ز عشق لذت سوز است اسیر و بس
شادم که داغ لاله نمکسود بر نخاست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک حرف شکوه از لب خشنود برنخاست
بسیار سوختیم و زما دود بر نخاست
هوش مصنوعی: هیچ کلامی از رضایت و شادی از زبان ما بیرون نیامد و در عوض، تنها رنج و ناراحتی را تجربه کردیم بدون اینکه کوچکترین تاثیری از آن بر جای بماند.
محروم داشت جلوه دیدارش از ایاز
عاشق به نا امیدی محمود بر نخاست
هوش مصنوعی: آیاز عاشق با تمام وجود منتظر دیدار معشوقش بود، اما به خاطر جذابیت و جلوه‌ای که در دیدارش وجود داشت، از محمود ناامید نشد و دست از تلاش برنداشت.
سیلاب عشق خاک وجودم به باد داد
گردی که بر دل از غم او بود بر نخاست
هوش مصنوعی: عشق باعث شد که وجودم به شدت تحت تأثیر قرار بگیرد و غمِ معشوق در دلم برآشوبید، اما هیچ نشانه‌ای از آن احساسات در دلم پدیدار نشد.
از بس دلم به دامن همت کشید پای
در پیش پای شاهد مقصود برنخاست
هوش مصنوعی: به خاطر چنان آرزویی که در دلم بود، نتوانستم قدمی به سمت معشوق بردارم.
مقصد ز عشق لذت سوز است اسیر و بس
شادم که داغ لاله نمکسود بر نخاست
هوش مصنوعی: هدف عشق، لذت و سوزی است که فرد را در خود گرفتار می‌کند. من خوشحالم که به خاطر درد و رنج عشق، به مانند با شکوفه‌های لاله، عظمت و زیبایی را تجربه کرده‌ام و از آن رنجی که کشیده‌ام، زکشی در وجودم برنخواسته است.