گنجور

شمارهٔ ۱۵۶

سوخت زندان خمارم سفر شیشه کجاست
گوشه میکده آن دیر حرم‌پیشه کجاست
زندگی تلخ‌تر از مرگ بود بی غم عشق
سوخت خون در رگم آن نشتر اندیشه کجاست
تا کی از بازوی فرهاد توان لاف زدن
دل سختی که شود سرشکن تیشه کجاست
تا گل مضحکه از مستی زاهد چینم
باده آن مصلحت‌اندیش سخا‌پیشه کجاست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سوخت زندان خمارم سفر شیشه کجاست
گوشه میکده آن دیر حرم‌پیشه کجاست
هوش مصنوعی: زندان هوس و غم من در آتش می‌سوزد، حالا باید بگویم که سفر شیشه‌ای کجاست؟ جایی که به دنیای میکده و پرستش خداوند مربوط می‌شود، کجاست؟
زندگی تلخ‌تر از مرگ بود بی غم عشق
سوخت خون در رگم آن نشتر اندیشه کجاست
هوش مصنوعی: زندگی بدون عشق، از مرگ هم تلخ‌تر است و افسردگی و درد در رگ‌هایم جاری است. اکنون به دنبال نشانه‌ای از تفکر و اندیشه هستم که به من کمک کند.
تا کی از بازوی فرهاد توان لاف زدن
دل سختی که شود سرشکن تیشه کجاست
هوش مصنوعی: تا کی می‌خواهی با قدرت فرهاد از خود لاف بزنی در حالی که دل سختی داری؟ چکش کجاست که این دل را بشکنی؟
تا گل مضحکه از مستی زاهد چینم
باده آن مصلحت‌اندیش سخا‌پیشه کجاست
هوش مصنوعی: من تا زمانی که به شوخی و سرگرمی از مستی یک زاهد بگویم، نوشیدنی او را که به فکر و تدبیر درستی افتاده، نمی‌یابم.