شمارهٔ ۱۴۰
عشق نیرنگ تغافل با دل بیتاب ریخت
همچو گرد سرمه از چشم غزالم خواب ریخت
از شکست خاطر ما عشق نقصانی نکرد
گرد این ویرانه گل در دامن سیلاب ریخت
دید تا دیوانه خود را ز موج آشفته موی
هر چه پیدا کرد دریا بر سرگرداب ریخت
در نظر آورد هرگامی پریزاد دگر
از غبار راه او رنگ شب مهتاب ریخت
کمترین بازیچه عشق جهان آشوب اوست
آتش و بادی که از نیرنگ خاک و آب ریخت
لاله اشکم غزالان را ز هم چشمی گداخت
قطره خون گرمی کز خنجر قصاب ریخت؟
آتش فولاد برق خنجر هستی نبود
طرح محشر جوهر تیغش ز پیچ و تاب ریخت
قبله ما سجده تنها نه از ما می کشد
بس چنین پایید موی ابروی محراب ریخت
در گداز انتظارش باغ میجوشد اسیر
گریه شاداب ما بر آتش گل آب ریخت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق نیرنگ تغافل با دل بیتاب ریخت
همچو گرد سرمه از چشم غزالم خواب ریخت
هوش مصنوعی: عشق به گونهای بازیگرانه و فریبنده، دل بیتاب را تحت تأثیر قرار داد، همانطور که گرد سرمه از چشم گوزن خواب برمیخیزد.
از شکست خاطر ما عشق نقصانی نکرد
گرد این ویرانه گل در دامن سیلاب ریخت
هوش مصنوعی: شکست دل ما تأثیری بر عشق نگذاشت. در این ویرانه، گلی در دامن سیلاب ریخته شده است.
دید تا دیوانه خود را ز موج آشفته موی
هر چه پیدا کرد دریا بر سرگرداب ریخت
هوش مصنوعی: او دید که دیوانه خودش را در میان امواج دریا گم کرده است و هر چه را که پیدا کند، در آشفتگی امواج دریا به دست میآورد.
در نظر آورد هرگامی پریزاد دگر
از غبار راه او رنگ شب مهتاب ریخت
هوش مصنوعی: هر قدمی که برمیدارد، او را همچون موجودی زیبا و افسونگر تصور میکند و غبار راهش، رنگ شب و نور ماه را به همراه دارد.
کمترین بازیچه عشق جهان آشوب اوست
آتش و بادی که از نیرنگ خاک و آب ریخت
هوش مصنوعی: عشق در جهان شبیه به بازیچهای است که در دست کسی است و این بازیچه سبب ایجاد آشفتگی و بینظمی میشود. این آشفتگی مانند آتش و بادی است که از تقلب و فریب مواد طبیعی مانند خاک و آب ایجاد میشود.
لاله اشکم غزالان را ز هم چشمی گداخت
قطره خون گرمی کز خنجر قصاب ریخت؟
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به احساس عمیق و دردناک خود اشاره میکند که مانند اشک، زیبایی و لطافت خاصی دارد. او به تصویر لالهای که به خاطر حسادت و رقابت غزالان میسوزد، اشاره میکند و در ادامه به قطره خونی میپردازد که از چاقوی قصاب ریخته میشود و به نوعی نمایانگر درد و رنجی است که از ظلم و بیرحمی دیگران ناشی میشود. این تصویرها، احساسات شدید و زیباییهای تلخ عشق و زندگی را به نمایش میگذارند.
آتش فولاد برق خنجر هستی نبود
طرح محشر جوهر تیغش ز پیچ و تاب ریخت
هوش مصنوعی: آتش و سوزش ناشی از فولاد و برق خنجری که وجود انسان را تهدید میکند، در واقع نشان از بر هم ریختن نظم و هستی دارد و جوهر طاقتفرسای آن ناشی از نوسانی است که در خطوط آن وجود دارد.
قبله ما سجده تنها نه از ما می کشد
بس چنین پایید موی ابروی محراب ریخت
هوش مصنوعی: تنها سجده ما در مقابل پیشگاه خداوند نیست، بلکه همچنین زیبایی و جذابیت چهره محبوب نیز ما را به خضوع وادار میکند.
در گداز انتظارش باغ میجوشد اسیر
گریه شاداب ما بر آتش گل آب ریخت
هوش مصنوعی: در انتظار او، باغ زندگی به شدت در حال تغییر و رشد است. اما ما، که در این انتظار اسیر شدهایم، با احساسات و اشکهایمان به این وضعیت شاداب، مانند آبی که بر آتش ریخته میشود، میافزاییم.

اسیر شهرستانی