شمارهٔ ۱۳۸
نازک شد از وفا دل و قدر جفا شناخت
چشم ضعیف روشنی توتیا شناخت
در شکوه لب گداختنم آنقدر نبود
داغم از اینکه مست تو خود را چرا شناخت
در بزم بیزبانی ما هر که جا گرفت
صد رنگ جلوه سخن از یک ادا شناخت
در حیرتم که آینه بهر چه می خرند
خود را دگر ندید کسی که تو را شناخت
نظاره پایمال تغافل نمی شود
در مجلسی که دل نگه آشنا شناخت
زین بیشتر مپرس که دیوانه شب چه شد
نشناخت دل ز یاد تو خود را چو واشناخت؟
دشمن تری ندیده ز خود در جهان اسیر
خود را کسی که یک نگه از چشم ما شناخت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نازک شد از وفا دل و قدر جفا شناخت
چشم ضعیف روشنی توتیا شناخت
هوش مصنوعی: از روی محبت، دل نرم و حساس شد و به خوبی متوجه ناپسندی بیرحمی گشت. چشم ضعیف هم بفهمید که روشنایی چه چیزی است.
در شکوه لب گداختنم آنقدر نبود
داغم از اینکه مست تو خود را چرا شناخت
هوش مصنوعی: در زیبایی لب تو تا حدی ذوب شدم که داغ وجودم به خاطر این نیست که چرا خود را در مستی تو شناختم.
در بزم بیزبانی ما هر که جا گرفت
صد رنگ جلوه سخن از یک ادا شناخت
هوش مصنوعی: در محفل ما که هیچکس زبان نمیداند، هر کسی که جا گرفت، از یک لحن، رنگهای مختلفی از سخن را تشخیص داد.
در حیرتم که آینه بهر چه می خرند
خود را دگر ندید کسی که تو را شناخت
هوش مصنوعی: مرا در حیرت است که چرا آدمها آینه میخرند، در حالی که هیچ کس به اندازهی کسی که تو را شناخته، خود را نمیبیند.
نظاره پایمال تغافل نمی شود
در مجلسی که دل نگه آشنا شناخت
هوش مصنوعی: در مجلسی که دلها به محبت و شناخت نزدیکان آشناست، بیتوجهی و غفلت نمیتواند پایمال شود و نادیده گرفته گردد.
زین بیشتر مپرس که دیوانه شب چه شد
نشناخت دل ز یاد تو خود را چو واشناخت؟
هوش مصنوعی: دیگر از حال و احوال دیوانه شب نپرس، چرا که وقتی او دلش را از یاد تو شناخت، خود را هم شناسایی کرد.
دشمن تری ندیده ز خود در جهان اسیر
خود را کسی که یک نگه از چشم ما شناخت
هوش مصنوعی: در دنیا، کسی مانند خود دشمنی را ندیده است؛ چرا که کسی که یک بار با نگاه ما آشنا شده، به رغم دیگران، سختیها و گرفتاریهای خود را به راحتی میسازد.

اسیر شهرستانی