گنجور

شمارهٔ ۱۲۱

بسکه دارد سر هم چشمی گلشن مهتاب
کرده برخاک سرکوی تو مسکن مهتاب
سر شبگردی آن قامت موزون دارد
قد گر از سرو کشد یک سر و گردن مهتاب
از خیال تو دل خاک تجلی کده ای است
شوخ چشمی کند از دیده روزن مهتاب
شب ز دود دلم افلاک چنان سوخته است
که نشسته است به خاکستر گلخن مهتاب
هرگل روی زمین آینه دار دگر است
برگ گل کرده زعکس که به دامن مهتاب

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بسکه دارد سر هم چشمی گلشن مهتاب
کرده برخاک سرکوی تو مسکن مهتاب
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت چشم‌های گلشن، مهتاب بر روی خاک کوی تو آرامش کرده است.
سر شبگردی آن قامت موزون دارد
قد گر از سرو کشد یک سر و گردن مهتاب
هوش مصنوعی: در آغاز شب، او به قد و قامتش زینت می‌دهد و اگر از درخت سرو بایستد، سر و گردنش مانند ماه درخشان خواهد بود.
از خیال تو دل خاک تجلی کده ای است
شوخ چشمی کند از دیده روزن مهتاب
هوش مصنوعی: دل من مشغول خیال توست، دنیای من به زیبایی تو می‌درخشد و تو با نگاهی playful همچون مهتاب، از روزن چشمم به عالم من سرک می‌کشی.
شب ز دود دلم افلاک چنان سوخته است
که نشسته است به خاکستر گلخن مهتاب
هوش مصنوعی: دل من از شدت غم و ناراحتی به قدری سوخته که به آسمان نیز اثرات آن رسیده است، به گونه‌ای که حالا مثل خاکستر نشسته در جایی شبیه به بخاری ماه تابان است.
هرگل روی زمین آینه دار دگر است
برگ گل کرده زعکس که به دامن مهتاب
هوش مصنوعی: هر گلی که بر روی زمین وجود دارد، نماینگر زیبایی و وجود دیگری است. برگ گل به خاطر بازتاب نور و زیبایی، مانند دامن ماه تابان می‌درخشد.