گنجور

شمارهٔ ۱۱۵

می‌رسد مست شکوه کاهی‌ها
گله مشتاق عذرخواهی‌ها
از لبش بوسه‌ای طمع دارم
در گدایی است پادشاهی‌ها
سینه صافی بهشت راحت ماست
دوزخ کیست کینه‌خواهی‌ها
روز عید بهانه‌جویی‌هاست
وای بر جان بی‌گناهی‌ها
چه تغافل چه دشمنی چه نزاع
داد از دست کم‌نگاهی‌ها
با رمیدن چه رام می‌گردد
صف آهوی خوش‌نگاهی‌ها
نم رحمت چه بحر سامان است
روسفیدی است روسیاهی‌ها
با تپیدن چه آرمیدن‌هاست
کوه را برده بادکاهی‌ها
من کجا داغ‌های عشق اسیر
می‌گریزم از این سیاهی‌ها

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می‌رسد مست شکوه کاهی‌ها
گله مشتاق عذرخواهی‌ها
هوش مصنوعی: شخصی که مست و شاداب است، به شکایت‌ها و کمبودها توجه می‌کند و احساس نیاز به عذرخواهی و جبران از طرف دیگران دارد.
از لبش بوسه‌ای طمع دارم
در گدایی است پادشاهی‌ها
هوش مصنوعی: من از لبان او بوسه‌ای می‌خواهم، چرا که در این لحظه‌ی نیاز و گدایی، به همان اندازه ارزشمند است که پادشاهی.
سینه صافی بهشت راحت ماست
دوزخ کیست کینه‌خواهی‌ها
هوش مصنوعی: سینه‌ای پاک و بی‌آلایش، جایی برای آرامش ماست؛ جهنم، جایی است برای کسانی که حسد و کینه در دل دارند.
روز عید بهانه‌جویی‌هاست
وای بر جان بی‌گناهی‌ها
هوش مصنوعی: روز عید، زمان مناسبی است برای کسانی که دنبال بهانه‌جویی هستند و این وضعیت برای افراد بی‌گناه بسیار دردآور و سخت است.
چه تغافل چه دشمنی چه نزاع
داد از دست کم‌نگاهی‌ها
هوش مصنوعی: رفتارهای بی‌توجهی، خصومت و نزاع ناشی از کم‌توجهی‌ها و بی‌توجهی‌های کوچک بسیار زیان‌آور است.
با رمیدن چه رام می‌گردد
صف آهوی خوش‌نگاهی‌ها
هوش مصنوعی: وقتی آهو از ترس فرار می‌کند، چطور می‌تواند دوباره آرام و رام شود در میان نگاه‌های زیبا و دلنشین؟
نم رحمت چه بحر سامان است
روسفیدی است روسیاهی‌ها
هوش مصنوعی: باران رحمت مانند دریایی است که برای کسانی که پاک و راستکارند، به خوشی و روشنی می‌انجامد، اما برای کسانی که در غفلت و گناه هستند، تنها سیاهی و ناکامی به همراه می‌آورد.
با تپیدن چه آرمیدن‌هاست
کوه را برده بادکاهی‌ها
هوش مصنوعی: با هر ضربه‌ای که به کوه می‌خورد، آرامش و سکون آن به هم می‌ریزد و بادها آن را متأثر می‌کنند.
من کجا داغ‌های عشق اسیر
می‌گریزم از این سیاهی‌ها
هوش مصنوعی: من در کجا باید از دردهای عشق بگریزم زمانی که در این ظلمت‌ها گرفتار شده‌ام؟