گنجور

شمارهٔ ۱۰۲

جذبه شوق تو خضر ره آگاهی ما
می گدازد نفس برق ز همراهی ما
خضر در قافله گمشدگان بسیار است
دست آگاهی ما دامن گمراهی ما
ساغر زهر به کام (و) لب خندان داریم
خصم در آتش رشک است ز کین خواهی ما
تهمت بینش و محرومی دیدار بلاست
خنده گل می کند از گلشن آگاهی ما
خجل از روح نظیری و ظهوری است اسیر
چه نماید بر آتش نفسان داهی ما

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جذبه شوق تو خضر ره آگاهی ما
می گدازد نفس برق ز همراهی ما
هوش مصنوعی: عشق و علاقه تو مانند یک هدایت‌کننده ما را از جهل به آگاهی می‌رساند و نفس‌مان را همچون جرقه‌ای از انرژی و شور و شوق پر می‌کند.
خضر در قافله گمشدگان بسیار است
دست آگاهی ما دامن گمراهی ما
هوش مصنوعی: در میان افرادی که راه را گم کرده‌اند، افراد آگاه و بصیری هم وجود دارند. اما ما به دلیل ناآگاهی و نادانی خود، در دام گمراهی افتاده‌ایم.
ساغر زهر به کام (و) لب خندان داریم
خصم در آتش رشک است ز کین خواهی ما
هوش مصنوعی: ما جام زهر را با لبی خندان می‌نوشیم، در حالی که دشمن از حسادت و کینه‌ورزی‌ ما در آتش می‌سوزد.
تهمت بینش و محرومی دیدار بلاست
خنده گل می کند از گلشن آگاهی ما
هوش مصنوعی: نسبت به مشکلات و سختی‌ها، تمام زیبایی‌ها و شادی‌ها در دسترسی به آگاهی و دانایی ما نهفته است. در واقع، اگر از درک و آگاهی محروم باشیم، زندگی‌مان دچار تهمت و نارضایتی می‌شود. در عوض، درک و شناخت بیشتر می‌تواند جذابیت و دلنشینی را به زندگی‌مان بیاورد، مانند خنده گل‌ها در باغی پر از آگاهی و زیبایی.
خجل از روح نظیری و ظهوری است اسیر
چه نماید بر آتش نفسان داهی ما
هوش مصنوعی: شخصی که دچار شرمندگی از روح بلندمرتبه و درخشان خود است، در تلاش است تا در مقابل آتش تمایلات نفسانی ما چه اقدامی انجام دهد.