و من کلامه
آن کیست که سر مست به بازار بر آمد
آن جان جهان است
صد بار فرو رفت و دگر بار بر آمد
تا هست چنان است
خورشید در آئینهٔ مه کرد نگاهی
آن نور پدید است
در دور قمر آن مه انوار برآمد
بنگر که عیان است
سردار شد و هم سر و دستار بینداخت
در پای حریفان
رندی که چو منصور بر این دار برآمد
سردار جهان است
در کوی خرابات مغان خوش گذری کرد
آن شاهد سرمست
فریاد ز خمخانه و خمار برآمد
کاین کوی مغان است
در آینه بنمود جمال و چه جمالی
دیدیم به دیده
از بتکدهای آن بت عیار برآمد
جانم نگران است
عالم همه مستند ز یک خم شرابی
ما نیز چنانیم
اندک نشد آن باده و بسیار برآمد
ساقیش فلان است
این گفتهٔ مستانهٔ سید چو شنیدی
از ذوق بخوانش
نقدی است که از مخزن اسرار برآمد
آن گنج روان است
تحقیق رباعی شیخ ابو سعید ابوالخیر علیه الرحمة و الغفران: یک بوسه سلیمان به لب آصف زدوله ایضاً: تا از سر زلف تو یکی تار برآمد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن کیست که سر مست به بازار بر آمد
آن جان جهان است
هوش مصنوعی: کسی که با سرمستی و شادابی به بازار آمده، همان روح و جان هستی است.
صد بار فرو رفت و دگر بار بر آمد
تا هست چنان است
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که چیزی بارها و بارها به حالت اولیه خود برمیگردد و این روند همچنان ادامه دارد. زندگی یا وضعیتها ممکن است در طول زمان تغییر کنند، اما در نهایت به نقطهای مشخص و یا به روال خود باز میگردند.
خورشید در آئینهٔ مه کرد نگاهی
آن نور پدید است
هوش مصنوعی: خورشید در آینهای به ماه نگاهی انداخت و آن نور به وجود آمد.
در دور قمر آن مه انوار برآمد
بنگر که عیان است
هوش مصنوعی: در اطراف ماه، آن نور زیبا و درخشان ظهور کرده است. خوب نگاه کن که این زیبایی واضح و آشکار است.
سردار شد و هم سر و دستار بینداخت
در پای حریفان
هوش مصنوعی: او به مقام سرداری رسید و به نشانه احترام، تاج و سربندش را در پای رقبایش انداخت.
رندی که چو منصور بر این دار برآمد
سردار جهان است
هوش مصنوعی: شخص زیرکی که با شجاعت و قاطعیت مانند منصور به پا خواسته، در واقع رهبری بزرگ در دنیا به حساب میآید.
در کوی خرابات مغان خوش گذری کرد
آن شاهد سرمست
هوش مصنوعی: در محلهی میفروشان، آن دختر سرمست به خوبی و خوشی وقت سپری کرد.
فریاد ز خمخانه و خمار برآمد
کاین کوی مغان است
هوش مصنوعی: فریادی از میخانه و حالت مستی بلند شد که اینجا محل دلبستن به مینوشان است.
در آینه بنمود جمال و چه جمالی
دیدیم به دیده
هوش مصنوعی: در آینه، زیبایی و چهرهای را دیدیم که واقعاً چشمنواز بود.
از بتکدهای آن بت عیار برآمد
جانم نگران است
هوش مصنوعی: از معبدی یک بت زیبا بیرون آمد و جانم را نگران کرد.
عالم همه مستند ز یک خم شرابی
ما نیز چنانیم
هوش مصنوعی: همه چیز در عالم به یک جرعه شراب وابسته است و ما هم به همین شکل هستیم.
اندک نشد آن باده و بسیار برآمد
ساقیش فلان است
هوش مصنوعی: بادهای که مینوشیم کم نشد و ساقی همچنان در حال سرو کردن آن است.
این گفتهٔ مستانهٔ سید چو شنیدی
از ذوق بخوانش
هوش مصنوعی: وقتی این سخن شگفتانگیز و جذاب را از سید شنیدی، به خاطر لذت و خوشحالیات آن را بخوان.
نقدی است که از مخزن اسرار برآمد
آن گنج روان است
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که یک محتوا یا شناخت عمیق از دنیای درون و رازهای نهفته حاصل شده است و این درک ارزشمندی است که همچون گنجی روان و جاری به نظر میرسد.
خوانش ها
و من کلامه به خوانش آزاده
حاشیه ها
1391/07/27 10:09
ناشناس
عالم همه در غیب نگاهت نگران است
1393/09/04 13:12
بهارک
ناگه بت من مست به بازار برآمد
شور از سر بازار به یکبار برآمد......
"فخرالدین عراقی"